گروه جامعه: در ايران با ابربحران آب مواجهيم. ابربحراني که امنيت غذايي، سلامت، زيرساختها و معيشت مردم را به شدت تهديد کرده و همين امروز آسيبهاي بسياري به آنها وارد کرده است.
به گمانم جامعه و نخبگان کشور، به وخامت مساله آب تا حد زيادي آگاهند. بخشي از عامه مردم هم به دليل برخورد مستقيم با مساله، درک درستي از اين وضعيت دارند. اما قشر خواب و بي تفاوت، متاسفانه سياستگذاران و تصميم سازان کلان کشور هستند که حتي در سطح مسئولين بلندپايه، به نظر نميرسد درکي از وخامت اوضاع داشته باشند و به دنبال حل مسائل ريز و درشت بي اهميت ديگري هستند. درروزهاي ابتدايي سال 1404 استان يزد به دليل آسيب به خطوط انتقال، با قطعي آب چندين روزه مواجه بود.
گزارشهاي متعدد ماههاي اخير نشان ميدهد که ميزان ذخيره آب درايران به حد بحراني رسيده است و به نظر ميرسد، تمام کشور با کم آبي و جيره بندي روبهرو باشد. در عين حال انتقال آب از جايي به حوضه آبريز ديگري باعث بروز مشکلات سياسي و اقتصادي در جوامع شده است و اعتراضاتي نيز در بر داشته است. با توجه به اهميت موضوع، پرسشهايي درباره چرايي اين وضعيت و راه حل آن در جامعه مطرح است. »مهندس مهدي تقي زاده کارشناس و مستند ساز حوزه آب به اين پرسشها پاسخ ميدهد.
آب يک منبع ملي است و نه محلي
در سالهاي اخير گفتماني در کشور به وجود آمده است، اينکه هر استان مالک منابع آبي در قلمرو جغرافيايي خود است. عباراتي مانند، آب اصفهان را ميبرند يا آب لرستان را به خوزستان و قم ميدهند بيش از پيش شنيده ميشود. در اين باره مهندس تقي زاده معتقد هستند»ابتدا بايد اين موضوع شکافته شود که منظور از اينکه گفته ميشود، »آب يک منبع ملي است« چيست؟ ابتدا حوضه آبريز بايد تعريف شود. خط الراس کوهها را در نظر بگيريد. وقتي ابري روي کوهها ميبارد، خط الراس کوهها به عنوان يه مرز طبيعي عمل ميکند و مشخص ميکند که هر قطره باران به کدام سمت کوه ميرود. خط الراس کوهها را که به يکديگر وصل کنيد، محدودههاي جغرافيايي شکل ميگيرند که به آنها »حوضه آبريز« گفته ميشود. حالا يا شکلي کاملا بسته داريم (حوضه آبريز بسته) يا شکلي که خطوط مرزي آن به دريا ميرسد (حوضه آبريز باز). به طور طبيعي، ميليونها سال، آبي که به صورت طبيعي وارد يک حوضه آبريز ميشده هيچوقت از آن حوضه به حوضه ديگري منتقل نشده و طبيعتا متعلق به آن حوضه آبريز بوده هست.«
مهندس تقي زاده افزود: »در اين تعريف حوضه آبريز، انسان جايي ندارد؛ اما اگر نقش جوامع انساني و سياستگذاري را در نظر بگيريم؛ وضعيت ممکن است تغيير کند. در بازهاي از تاريخ که فناوري توان مهار و تغيير مسير آبها را به دست آورده، انتقالهاي بين حوضهاي متعددي در جهان رخ داده که تبعات و پيامدهاي جدي هم داشته است. خصوصا توسعه ناپايدار وابسته به آب در حوضه مقصد، تعارضات و کشکشهاي جدي بين ذينفعان حوضه مبدا و حوضه مقصد و ... بنابراين به گمان من، نگاه ملي به آب اين معنا را نميدهد که حکمران ميتواند هر گونه که صلاح ديد از آب استفاده نمايد؛ و انتقال آب از يک حوضه آبريز به حوضه آبريز ديگر، فقط با رعايت سخت گيرانه معيارهاي جهاني مجاز است«
موضوع آب در ايران تبديل به يک ابر بحران شده است
به نظر ميرسد موضوع آب در کشور تبديل به يک بحران شده است و بزرگنمايي وجود ندارد، در اين باره مهندس تقي زاده افزود: »مساله آب در کشور، بحران نيست؛ يک ابر بحران هست. فرق اين دو چيست؟ از نظر من، ميشود با مديريت صحيح بحران مديريت کرد و از آن عبور کرد، اما ابر بحران آب، يعني وضعيتي که مساله آب، باعث فعال شدن زنجيرهها و حلقههاي بسيار مخربي شده که زيست پذيري سرزمين را به شدت تهديد ميکنند و بعضي از آنها مثل فرونشست، وارد روندهاي غيرقابل بازگشت و خساراتهاي جبران ناپذير شدهاند. بله. ما در ايران با ابربحران آب مواجهيم. ابربحراني که امنيت غذايي، سلامت، زيرساختها و معيشت مردم را به شدت تهديد کرده و همين امروز آسيبهاي بسياري به آنها وارد کرده است. به گمانم جامعه و نخبگان کشور، به وخامت مساله آب تا حد زيادي آگاهند. بخشي از عامه مردم هم به دليل برخورد مستقيم با مساله، درک درستي از اين وضعيت دارند. اما قشر خواب و بي تفاوت، متاسفانه سياستگذاران و تصميم سازان کلان کشور هستند. به نظر نميرسد درکي از وخامت اوضاع داشته باشند و به دنبال حل مسائل ريز و درشت بي اهميت ديگري هستند.
کم آبي تمام اقشار جامعه را تحت تاثير قرار ميدهد
در روزهاي اخير، مسير آبرساني از اصفهان تا يزد به دليل آسيب به زير ساختها قطع شده بود و از سوي ديگر در گذشته کشاورزان اصفهاني نيز در دست به اعتراضاتي در مخالفت با انتقال آب زاينده رود به يزد زده بودند. اين کارشناس حوزه آب در اين باره معتقد هستند: »آب در سرزمين نيمه خشک ايران، يعني قدرت. داشتن آب و داشتن کنترل بر آب يعني قدرتمند بودن و دست بالا را در چانه زنيها داشتن. بياييد با اين نگاه، وضعيت انتقال آب زاينده رود به يزد يا کاشان را بررسي کنيم. آبي که منتقل شده از سهم چه گروهي در حوضه آبريز مبدا، کم شده است؟ طبيعتا سهم آب صنايع قدرتمند استان اصفهان که کم نشده. بي دفاعترين بخش، اول از همه تالاب گاوخوني بوده که سالهاست آب درست و درماني به آن نرسيده است.
بعد از آن هم کشاورزان شرق اصفهان. کشاورزاني که زمينهاي آنان خشک شده و بسياري از آنها معيشت را از دست دادهاند و به خاک سياه نشستهاند. اينها به مرور فهميدند که اگر بخواهند حرفشان شنيده شود، بايد قدرت داشته باشند. اين شد که صنف کشاورزان، جان گرفت و کم کم تبديل به بازيگر پر قدرتي در معادلات آبي حوضه زاينده رود شد. بازيگري که کماکان به قدرتمندي صنايع - خصوصا فولاد - نيست. حالا هم بعد از بارها تجمع مقابل سازمان آب منطقهاي اصفهان و اعتراض به وضع فعلي، وقتي از دريافت بخشي از حقآبه خود، نااميد ميشود، با ناامن کردن مسير انتقال آب به يزد، سعي ميکند صداي خود را به گوش حکمران برساند. بد نيست نگاهي هم به يزد بياندازيم. آبي که از زاينده رود به يزد ميرود، سهم چه کساني ميشود؟ معادله آب يعني قدرت را در نظر بگيريد. قدرتمندان يزد چه کساني هستند؟ کسي غير از صنايعي که از اردکان تا خود يزد توسعه پيدا کردهاند و طي سالهاي اخير چند برابر شدند؟«
او افزود: »در ادبيات مديريت منابع آب، اصطلاحي وجود دارد با عنوان: »تخصيص«. وقتي حکمران حجمي از آب را براي چيزي تخصيص ميدهد ضريب اطمينان پذيري هم کنار آن قيد ميکند. اين ضريب براي کشاورزي بين 70 تا 80 درصد، براي صنعت حدود ?? درصد و بالاترين اطمينان ممکن يعني حدود 97-98 درصد براي آب شرب هست؛ بنابراين در شرايط خشکسالي و کم آبي، حکمران، قبل از همه حجم تخصيص داده شده به آب شرب را برمي دارد. بعد صنعت و در نهايت هر چه ماند، نصيب کشاورزي ميشود.
افزايش نياز آب شرب در يزد
حالا برگرديم به معادله آب برابر است با قدرت. از ميان سه دسته کشاورزان، صاحبان صنايع بزرگ و شهروندان يا مصرف کنندگان آب شرب، کدام يک قدرتمندتر هستند؟ فکر کنم جواب واضح است: صنايع. اما در صف تخصيص آب در شرايط خشکسالي، صنايع نفر دوم صف هست. اينجاست که شعبده بازي جديدي رو ميشود: آبي که به نام شرب برداشته شده و به کام صنعت ريخته ميشود! به نظر ميرسد اين شعبده بازي، هم اولويت تخصيص را رعايت ميکند و هم معادله آب مساوي قدرت را. نه؟ بنابراين انتقال آبها با بهانه - دستاويز، مستمسک، دليل يا هر چيزي که شما دوست داريد اسمش را بذاريد – تامين آب شرب در حوضه مقصد، تعريف ميشود. اما در کنارش، صنعت هم تخصيص خودش را ميگيرد و نفع اصلي را هم ميبرد.
به اين نکته هم اشاره کنيم که انتقال آب به يزد باعث بارگذاري صنعتي بيشتر در منطقه يزد شده و نتيجه مستقيم آن مهاجرت بيشتر و رشد شهر يزد و شهرهاي حومه آن بوده؛ بنابراين انتقال آب به يزد، باعث افزايش نياز آب شرب يزد شده.«
توليدات کشاورزي با آب مصرفي همخواني ندارد
در سالهاي اخير کشور با خشکسالي شديدي در همه جا روبهرو بوده است، اما همچنان شاهد کشاورزي سنتي و احداث کارخانههاي آب بر در سراسر کشور هستيم. در اين باره مهندس تقي زاده معتقد هستند:»اينکه بگوييم در مصرف آب کشاورزي، اصلاحات رخ نميدهد، عبارت دقيقي نيست. جزو الزامات کشاورزي، دسترسي به آب پايدار هست و قابل اطمينان هست. سوال: متولي تامين اين آب کيست: وزارت نيرو؛ و متولي بخش کشاورزي کشور کيست؟ وزارت جهاد و کشاورزي. آيا وزارت جهاد مسئوليتي در قبال مصرف بهينه آب دارد؟ و آيا متر و معياري براي کنترل نسبت محصول توليدي به آب مصرفي، در وزارت جهاد تعريف شده؟ تا جايي که من ديدهام و ميدانم خير! وزارت جهاد خود را مسئول امنيت غذايي کشور و توليد غذا ميداند؛ بنابراين اگر يک کشاورز در هر هکتار فقط 500 کيلوگرم گندم توليد کند، از طرف وزارت جهاد مورد بازخواست قرار نميگيرد که آب رو هدر دادي و تو بايد حداقل 5 تن در هکتار برداشت ميکردي. وزارت جهاد به ايشان ميگويد دستت درد نکند. 500 کيلو هم 500 کيلو هست. در صورتي که حجم قابل توجهي آب از دست رفته که ميتوانست جاي ديگري به محصول تبديل شود. همين مدل ذهني، مروج توسعه زمينهاي کشاورزي در کشور هست و به دنبال بيشينه سازي توليد به ازاي آب مصرفي نيست. گفتم، در وظايف قانوني وزارت جهاد هم چنين چيزي از آن خواسته نشده است. گفته شده وزارت نيرو بايد آب تامين کند و کشاورزي، آب را تبديل به غذا کند. اين طراحي اشکال دارد. کشاورز اگر آب را مصرف کند و دست آخر هيچ محصولي هم به دست نيارد، کسي بهش کاري ندارد. به گمانم اين اشتباه جدي، ريشه بسياري از مسائل بخش آب کشور هست.«
تنها راه نجات در بلند مدت است
به گزارش آراز آذربايجان به نقل از فرارو، مهندس تقي زاده راه حل برون رفتن از اين وضعيت را اين گونه بيان ميکنند: «وضعيت موجود، حاصل زوال حاکميت و نگرش سياسي به آب هست. به گمانم بخشي از مساله در کوتاه مدت هيچ راهکاري ندارد و بخش ديگري که راهحل داره هم مسير آن، فقط مهندسي و تکنولوژيک نيست. مسير در گام اول از بازگشت لايه سياستگذاري کشور به عقلانيت و گذر از مطامع کوتاه مدت فردي، گروهي شروع ميشود. وقتي صحبت از طمع ميشود، ديگر فقط لايه سياستگذاري مطرح نيست. برخورد بسياري از مردم هم همينگونه است. متاسفانه افت شديد سرمايههاي اجتماعي در سالهاي اخير و يادگيري اجتماعي طي چندين دهه، بسياري را به نقطهاي رسانده است که ميگويند: »بايد زرنگ باشي و کلاه خودت را محکم نگه داري که باد نبرد«. در اين وضعيت، حرف زدن از آينده سرزمين و ايران براي آيندگان، کار سختي است. هر چند، تاريخ نشان داده که لايه سخت خودخواهي و طمع مردمان گاهي با تلنگر گروهي آزاده و از خود گذشته، ترک برداشته و خرد شده و به نظر ميرسد اين همان روزنه اميديست که براي همه ما مانده است«