گروه تحليل : رئيس انجمن جامعهشناسي ايران در خصوص عملکرد سازمان امور اجتماعي در کاهش آسيبها گفت: اين سازمان بيشتر در حوزه آمار و اطلاعات کار کرده و مداخلات مهمي نداشته است.
گروه تحليل : رئيس انجمن جامعهشناسي ايران در خصوص عملکرد سازمان امور اجتماعي در کاهش آسيبها گفت: اين سازمان بيشتر در حوزه آمار و اطلاعات کار کرده و مداخلات مهمي نداشته است.
»سعيد معيدفر« رئيس انجمن جامعهشناسي در ارزيابي خود از عملکرد دولت جديد در راستاي کاهش آسيبهاي اجتماعي گفت: آسيبهاي اجتماعي بسترهايي دارند و تا زماني که آن بسترها وجود داشته باشند، آسيبهاي اجتماعي رخ ميدهند. معمولاً در تحليلهاي اجتماعي ميگوييم که اگر با تعداد کم يک آسيب مواجه باشيم، ممکن است براي آن آسيبديدگان کارايي داشته باشيم و شرايط آنها را تغيير دهيم، اما وقتي تعداد آسيبديدگان اجتماعي زياد باشد، ديگر نميتوان با مداخلات کوتاه مدت مسائل آنها را حل کرد.
بسترهاي مناسبي براّي رشد آسيبهاي اجتماعي ايجاد شده است
وي خاطرنشان کرد: به نظر ميرسد دولت آقاي پزشکيان در شرايطي روي کار آمده که دههها و سالهاي متمادي مشکلات مربوط به حوزه اجتماعي رها شده و از همين رو بسترهاي مناسبي براي رشد آسيبها و مسائل اجتماعي ايجاد شده است. اين وضعيت به قدري پيچيده است که ايشان نميتواند در يک فاصله کوتاه به حل آنها اقدام کند. کما اينکه اکنون در حوزه اقتصادي نيز اين مسائل را مشاهده ميکنيم. به قدري مشکلات اقتصادي ريشهدار شده و متأسفانه به موقع به آنها رسيدگي نشده است که امروز نميتوانيم با چند پارامتر سريع آنها را حل کنيم.
ارزشهاي اخلاقي طي دو دهه اخير بسيار سقوط کرده است
وي با بيان اينکه ارزشهاي اخلاقي طي دو دهه اخير بسيار سقوط کرده و اخلاقيات جامعه به شدت افت کرده است، گفت: از سوي ديگر خلاء مناسبات اجتماعي به دليل ناکارآمدي دولتها موجب شده تا آنجا که ممکن است افراد گرد هم نيايند، با هم همکاري نکنند و همدلي و همبستگي در ميان آنها وجود نداشته باشد. اين مشکلات اخلاقي، فرهنگي و اجتماعي امروز عميق شده و ريشهدار است و طبيعي است که به سرعت نميتوان اين مشکلات را برطرف کرد. بنابراين، چه انتظاري ميتوان از دولتي داشت که تقريباً ميراثدار چنين وضعيتي است.
»سازمان امور اجتماعي« مداخله مهمي در کاهش آسيبها نداشته است
وي در خصوص عملکرد سازمان امور اجتماعي در کاهش آسيبهاي اجتماعي گفت: اين سازمان بيشتر در حوزه آمار و اطلاعات کار کرده و مداخلات مهمي نداشته است.وي افزود: آقاي پزشکيان تازه آمدهاند، اما دولتهاي قبلي، عملکردشان در راستاي تقويتِ نهادهاي مدني و مشارکت مردم و همچنين در جهت تحکيم اخلاقيات و ارزشهاي اجتماعي نبوده است. امروز شاهد يک جامعه ضعيف هستيم؛ جامعهاي که قدرت به اصطلاح تنظيم اوضاع و بهبود را از دست داده و چنين وضعيتي طبيعي است که نتايج خاصي را به دنبال داشته باشد.
»تورم و بيکاري«موجب بروز خشونت و بزهکاري ميشود
رئيس انجمن جامعهشناسي در خصوص رابطه بزهکاري و رشد تورم گفت: ضعف جامعه و ناکارآمدي دولتها ريشه مشکلات متعددي است، از جمله اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي. خود اين وضعيت، يعني تورم و بيکاري، متعاقباً موجب انواع آسيبهاي اجتماعي، بزهکاري و خشونت ميشود. طبيعي است که يک رابطه متقابل ميان مشکلات اجتماعي و اقتصادي وجود دارد. به ميزاني که در جامعه مشکلات اجتماعي و فرهنگي وجود داشته باشد، مشکلات اقتصادي نيز بيشتر ميشود و به ميزاني که مشکلات اقتصادي وجود داشته باشد، موجب ناهنجاريها، آسيبها و جرائم و بزهکاريها ميشود. اين رابطه، رابطهاي دوطرفه است.
انسانها به دليل رفع نيازهاي اوليه خود، به قوانين تن ميدهند
معيدفر عنوان داشت: بنابراين بدون ترديد، حرکت به سمت مشکلات بيشتر در عرصه اقتصادي، به هم خوردن تعادلهاي روحي، رواني، بيقانوني و بيهنجاري را به دنبال دارد. مجموع اينها موجب ميشود افراد در شرايط عادي، امکان چرخاندن زندگي خود را نداشته باشند و طبيعي است در چنين شرايطي برخي افراد از راههاي غيرقانوني، غيرهنجاري و غيرعرفي براي گذران زندگي خود استفاده کنند. اين يک امر عادي است؛ يعني انسانها به اين دليل به جامعه و قوانين تن ميدهند که ميدانند در چارچوب آن ميتوانند نيازهاي اوليه خود را برطرف کنند. حال اگر نيازهاي اوليه آنها از طريق قوانين، مقررات، هنجارها و عرف رايج تأمين نشود، طبيعي است که آنها به قول هابز، گرگ يکديگر خواهند شد؛ يعني بر سر منابع با هم خواهند جنگيد، غارت خواهند کرد، سرقت و قتل انجام ميشود و در کل هر کاري که نهايتاً فرد را براي بقاي خود ياري کند، انجام خواهد شد.
فقر فرهنگي و اقتصادي مهمترين عامل بازتوليد گروههاي گنگستري در جامعه است
وي در خصوص علت بازتوليد گروههاي گنگستري در جامعه گفت: فقر چه فقر فرهنگي و چه فقر اقتصادي مهمترين عامل بازتوليد گروههاي بزهکار است. اين نوع گروههاي گنگ را معمولاً در مناطق حاشيهاي ميبينيم، جايي که بخشهايي از مردم عملاً به عنوان حاشيه تلقي ميشوند، نه متن. در هر جايي براي مثال در کلانشهرها، يک متن مشخص وجود دارد و گروههايي که به هر حال رسميت شناخته شدهاند، شرايط زندگيشان در آن متن بهتر است. اين افراد معمولاً ثباتي دارند و ازثبات مکاني، هم ثبات شغلي و هم ثبات اقتصادي برخوردار هستند.
حاشيهنشيني، افراد را از قواعد دور ميکند چون نفعي از آنها نميبرند
معيدفر در ادامه اظهار داشت: حاشيههايي که افراد در آن زندگي ميکنند معمولاً به دليل عدم وجود ثبات، افراد را از قواعد متن دور ميکند. در متن، معمولاً افراد بر اساس عرف و هنجارها رفتار ميکنند، اما در حاشيهها، چون افراد انتفاعي از متن نميبرند، براي خود قواعد ويژهاي در نظر ميگيرند. به قول جامعهشناسان، به جاي فرهنگ اصلي، خردهفرهنگي با قواعد و عرفهاي جداگانه شکل ميگيرد. اينجا بستر براي شکلگيري گروههاي گنگستري آماده ميشود. ميتوان گفت هرچه يک جامعه از ثبات اقتصادي و اجتماعي برخوردار نباشد، به همان ميزان حاشيهها بيشتر از متن ميشوند و با افزايش حاشيهها، گروههاي گنگستري نيز اعتبار بيشتري پيدا ميکنند.
در گروه سارقان، کساني که بيشترين سرقت را انجام دادهاند، اعتبار دارند
اين جامعهشناس با بيان اينکه اين بحث هميشه مطرح ميشود که معمولاً چيزهايي که در متن ارزشمند است، در بين اين گروهها به عنوان ضدارزش تلقي ميشود، گفت: در گروه سارقان، کساني که بيشترين سرقت را انجام دادهاند، اعتبار دارند. در گروههاي خشن، کساني که از خشونت بيشتري برخوردارند، اعتبار بيشتري پيدا ميکنند، در حالي که اين قاعده در جامعه اصلي نيست. بنابراين، علت وقوع اين گروههاي خاص، حاشيهاي شدن آنهاست و به خصوص شرايطي که باعث ميشود هر روز حاشيهنشينان بيشتر از مرکزنشينان شوند.
در بسياري از کلانشهرها شاهد افزايش حاشيهنشينان هستيم
وي افزود: اکنون در بسياري از کلانشهرها شاهد افزايش درصد حاشيهنشينان هستيم. به عنوان مثال، در مشهد، آمار نشان ميدهد که بالاي 30درصد جمعيت حاشيهنشين شدهاند و وضعيت مشابهي در تهران و ديگر کلانشهرها نيز مشاهده ميشود. به همين دليل، به ميزاني که حاشيهنشينان افزايش مييابند، بزهکاري و خشونت نيز بيشتر ميشود.
خشونت عليه خود با خودکشي وي تاکيد کرد: اين روزها شاهد هستيم که مشکلات اقتصادي به شدت بر خانوادهها تأثير گذاشته است و طبيعي است که وقتي اولين سطح نيازهاي افراد، مانند معيشت و امنيت مورد چالش قرار ميگيرد، دچار تزلزلهاي روحي و رواني ميشوند. اين موضوع بسيار مهم است. وقتي افراد در شرايط عادي قرار دارند، تغييرات کوچک ممکن است به گونهاي باشد که آنها بتوانند خود را به وضعيت عادي برگردانند، اما وقتي تغييرات بسيار زياد ميشود و افراد ارزيابيهاي خاص خود را از دست ميدهند، عملاً دچار يک وضعيت استيصال ميشوند.
برخي افراد در شرايط سخت اقتصادي، تصميمات نادري ميگيرند
وي ادامه داد: اين وضعيت استيصال به اين معناست که فرد هيچ راه حلي براي خروج از مشکل نميبيند. در اين شرايط افراد، تصميمات نادري ميگيرند که ممکن است منجر به خشونتهاي سهمگين عليه ديگران و حتي خشونت عليه خود فرد شود. اين خشونتها حتي ممکن است منجر به مرگ شود، چه مرگ ديگران و چه مرگ خود فرد.
وي افزود: در وضعيتي که اشاره شد، افراد به اين نتيجه ميرسند که نميتوانند کاري انجام دهند و هيچ راه حلي براي آنها وجود ندارد. در اينجا، طبيعي است که احساس کنند بايد به گونهاي با خشونت رفتار کنند. براي مثال اين را در حالات روزمره ميبينيم؛ افراد اگر بتوانند مسائل خود را با يکديگر به نوعي حل کنند يا نهايتاً يک گذشت اوليه نسبت به رفتار ديگري داشته باشند، اين کار در شرايط معمولي اتفاق ميافتد و به خشونت نميانجامد. اما وقتي هنجارها و قواعد ديگر پاسخگو نباشند و افراد احساس کنند هيچ راه حلي براي مسائل خود ندارند، اين حالت استيصال ممکن است منجر به خشونتهايي شود که حتي نتيجهاش ميتواند قتل يا خودکشي باشد.
کاهش خودکشي کشورهاي توسعهيافته با افزايش همبستگي اجتماعي
معيدفر با اشاره به اينکه به نظر ميرسد که در دنيا ميزان خودکشي حال کاهش است، گفت: در کشورهاي توسعهيافته، به علت افزايش فردگرايي و فرديت، در ابتدا ميزان خودکشي افزايش يافت. جامعهشناسان بيان ميکنند که هرچه فرد احساس پوچي و عدم وابستگي به جامعه کند، احتمال خودکشي بيشتر ميشود.
به گزارش آراز آذربايجان به نقل از ايلنا ، اما در کشورهاي توسعهيافته، با توجه به تمهيداتي که براي افزايش وابستگي فرد به جامعه در نظر گرفته شده، از قبيل گسترش نهادهاي مدني، توانستهاند خلأ بيگانگي فرد را نسبت به جامعه کاهش دهند. بهبود شرايط اقتصادي نيز به کاهش خودکشي کمک کرده است، هرچند نتوانسته آن را به طور کامل تغيير دهد. در ايران هم به دليل عدم وجود زمينههاي همبستگي اجتماعي و مشکلات اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي، هر از چند گاهي شاهد خودکشي هستيم.