ARAZAZARBAIJAN

استراتژيست هاي وطني و برنامه هسته‌اي


استراتژيست هاي وطني و برنامه هسته‌اي

جليل بيات

گروه تحليل: اجراي پرده دوم از فشار حداکثري ترامپ و تغيير شرايط منطقه‌اي در يک سال اخير شرايطي را رقم زده که حالا همان دو استدلال استراتژيست‌هاي وطني نيز با ابهام و اما و اگر روبرو شده است.


با اين حال به نظر مي‌رسد آنها بيکار ننشسته اند و پيشنهادهاي جديدي به مقامات ارشد نظام ارائه مي کنند که مي تواند بسيار خسارت بارتر از پيشنهادهاي قبلي آنها باشد. تصميمات سياست خارجي صرفا توسط مقامات ارشد يک کشور يا همان »تصميم‌گيران« اتخاذ نمي شود، بلکه عوامل مختلفي در شکل گيري اين تصميمات نقش دارند. يکي از اين عوامل »تصميم‌سازان« هستند که ماهيت و ميزان تاثيرگذاري آنها در هر کشور متفاوت است. با اين حال معمولا اين دسته اخير از نهادها يا افرادي شکل مي‌گيرند که با تحقيق و پژوهش پيرامون يک موضوع، اطلاعات، تحليل، سناريوهاي مختلف و در نهايت پيشنهادهاي سياستي را در اختيار تصميم‌گيرندگان قرار مي دهند تا نسبت به اتخاد تصميم اقدام شود.
اگرچه در ايران تصميم سازانِ سياست خارجي به دلايلي از نهادمندي و حتي هويت مشخصي برخوردار نيستند، اما نمي توان نقش آنها را در فرايند اتخاذ تصميمات سياست خارجي انکار کرد. شايد بتوان برخي انديشکده ها يا نهادهاي حاکميتي (مانند شوراي روابط خارجي) يا مراکز پژوهشي (مانند مرکز تحقيقات استراتژيک رياست جمهوري يا پژوهشکده تحقيقات راهبردي مجمع تشخيص مصلحت نظام) را جزو اين دسته به شمار آورد، اما قطعا در ايران نقش افراد حقيقي در تصميم سازي سياست خارجي از اهميت بيشتري برخوردار است. برخي اساتيد دانشگاه و افرادي که در برخي نهادهاي حاکميتي از نفوذ بالايي برخوردار هستند از آن جمله هستند. اين افراد که برخي از آنها شأن استراتژيست! براي خود قائل هستند در چند دهه اخير درباره برنامه هسته اي ايران ديدگاههايي ابراز داشته اند و پيشنهادهايي ارائه کردند که عملا کشور را در تنگنا قرار داده اند. اين استراتژيست هاي وطني درباره برنامه هسته اي ايران دو استدلال اصلي را بيان کرده اند که مي توان گفت تصميمات اتخاذ شده بر اساس اين دو استدلال عملا شرايط کنوني را براي کشور رقم زده است.
برنامه هسته اي به مثابه سپر محافظتي نظام
استدلال نخست آنها در حمايت از برنامه هسته اي و توصيه به تداوم سياست هاي کنوني اين است که هسته اي مي تواند به مثابه يک سپر محافظتي براي نظام جمهوري اسلامي عمل کند؛ به اين معنا که ساير حملات و انتقادهاي غرب به جمهوري اسلامي را از جمله در موضوعات حقوق بشر، حقوق زنان و اقليت ها، آزادي بيان، آزادي انتخابات و ... دفع کند. به عبارت ديگر آنها عنوان مي کنند برنامه هسته اي به دليل اهميت بالاي آن در تفکر امنيتي و استراتژيک غرب باعث مي شود عملا ساير موضوعات در فرع قرار بگيرد و همه تلاش و توان غرب صرف هسته اي شود. بازدارندگي بدون نياز به دستيابي به سلاح هسته اي
اما استدلال دوم استراتژيست هاي وطني اين است که چرخه غني سازي اين امکان را به ايران مي دهد که بدون دستيابي به سلاح هسته اي از مزيت بازدارندگي آن بهره مند شود. به عبارتي آنها عنوان مي کنند با توجه به فتواي رهبري درباره منع سلاح هسته اي، جمهوري اسلامي مي بايست توانايي ساخت سلاح هسته اي را حفظ نمايد و صرفا عدم قصد و اراده براي دستيابي به آن را بيان کند. اين کار از طريق حفظ چرخه غني سازي ميسر است، چون کشوري که توانايي غني سازي اورانيوم را داشته باشد براي ساخت سلاح هسته اي صرفا به اراده خود نياز خواهد داشت. بدين ترتيب استراتژيست‌هاي وطني عنوان مي کنند جمهوري اسلامي بايد اين شمشير داموکلس (يعني حفظ آستانه هسته اي) را هميشه بالاي سر غرب نگاه دارد تا به رغم عدم دستيابي به سلاح هسته اي از بازدارندگي آن برخوردار شود.
اين دو استدلال مبنا و پايه اصلي تفکر استراتژيست هاي وطني پيرامون برنامه هسته اي ايران بوده و بر اساس آن پيشنهادهاي سياستي خود را به تصميم گيرندگان و مقامات ارشد کشور ارائه مي دهند به گونه اي که مي توان گفت شرايط کنوني در برنامه هسته‌اي ايران ماحصل اين دو استدلال است. اين افراد که با توجه به تفکر رئاليستي، بقاي نظام سياسي را شرط اساسي هرگونه تصميم و اقدامي مي دانند، چندان به تبعات و خسارت‌هاي استدلال هاي خود اهميتي نمي دهند.
براي استراتژيست هاي وطني مهم نيست که از قِبَل استدلال هاي آنها کشور در دو دهه اخير با صدها ميليارد دلار خسارت ناشي از تحريم ها روبرو شده و از دست رفتن فرصت سرمايه گذاري خارجي، بسياري از صنايع کشور را از توسعه و پيشرفت محروم ساخته است. آنها اهميت نمي دهند که به دليل تحريم ها صدها بيمار محروم از دستيابي به دارو جان خود را از دست داده اند و ميليون ها نفر به دليل افزايش تورم و کاهش ارزش پول ملي در سختي و رنج به سر مي برند.
ايضا از نظر استراتژيست هاي وطني اهميتي ندارد که به رغم ميلياردها دلار هزينه، سهم توليد برق هسته‌اي بر اساس آمار رسمي فقط 1.1 درصد از مجموع برق توليدي در کشور است. در حالي که اگر در دو دهه اخير اين سرمايه صرف توليد برق خورشيدي مي شد، بدون شک ايران اکنون به هاب انرژي منطقه تبدل شده بود و با صادرات برق به کشورهاي همسايه مي توانست سالانه ميلياردها دلار درآمد کسب کند.
به گزارش آراز آذربايجان به نقل از عصرايران،همه‌ي اينها در حالي است که اجراي پرده دوم از فشار حداکثري ترامپ و تغيير شرايط منطقه‌اي در يک سال اخير شرايطي را رقم زده که حالا همان دو استدلال استراتژيست‌هاي وطني نيز با ابهام و اما و اگر روبرو شده است. با اين حال به نظر مي‌رسد آنها بيکار ننشسته اند و پيشنهادهاي جديدي به مقامات ارشد نظام ارائه مي کنند که مي تواند بسيار خسارت بارتر از پيشنهادهاي قبلي آنها باشد.


برچسب ها:

تاریخ: 1403/12/27 09:57 ق.ظ | دفعات بازدید: 1469 | چاپ


مطالب مشابه dot
آخرین اخبار dot
مشاهده مشخصات مجوز در سامانه جامع رسانه‌های کشور