گروه تحليل :افزايش لجام گسيخته قيمتها در دولت سيزدهم در نهايت منجر به کاهش پايينتر از سرانه جهاني پروئتين و لبنيات براي ايرانيان شد، کاهشي که ميتواند در ادامه تبعات جبران ناپذيري، چون کوتاهي قد و خرابي دندانها و پوکي استخوان را براي ايرانيان به همراه داشته باشد.
با توجه به همين روند خوب است که بايد به مسئولان دولت سيزدهم و اعضاي کابينه و وزيران در دولت سيد ابراهيم رئيسي گفت که هر از چندي به کارنامه خود و آنچه در سه سال دولتشان رخ داد نگاهي بياندازند و بيش از آن که منتقدان را مسبب وضعيت بدانند بر نقش خود نظري بيافکنند.
30 ارديبهشت سال 1403 حوالي ظهر و در منطقه ورزقان بالگردي که از سد خداآفرين برخاسته بود سقوط کرد. هر چند وزير کشور وقت در ابتدا اين سقوط را «فرود سخت» ناميد، اما در حقيقت اين که يکي از مهمترين سقوط هليکوپتر در تاريخ ايران رخ داده، تغييري ايجاد نميشد. بالگرد حامل رئيس جمهور، وزير خارجه، استاندار و امام جمعه آذربايجان شرقي و البته محافظان و کادر پرواز سقوط کرده و به اين ترتيب دوران دولت سيزدهم با شهادت رئيس آن، سيد ابراهيم رئيسي نيمه تمام باقي ميماند.
روزهاي اخير، اما در آستانه سالگرد سقوط بالگرد حامل رئيس جمهوري و هيات همراهش با نوعي تازه از قديس سازي از رئيس دولت سيزدهم و البته عملکرد دولتش از سوي کابينه همان دولت مواجه هستيم؛ قديس سازي که شايد حتي در صورت حضور شخص سيد ابراهيم رئيسي احتمالا با انتقادات خود وي نيز رو به رو ميشد.
اين روند البته از همان فرداي شهادت سيد ابراهيم رئيسي در سانحه ناگوار سقوط بالگرد و توسط يک جريان سياسي به طور مبالغه آميزي آغاز شد و تنها در طول حدود 10 روز پس از واقعه بود که به ناگاه کرامات و فضائلي براي او بيان و منتشر ميشود که گويي يکي از قديسان و معصومان در ميان ما بوده و حالا که رفته، تازه ميفهميم که چه انسان مقدسي را از دست دادهايم و سخناني از قبيل اين که از او حتي مکروه هم سر نميزد يا امام علي و امام رضا عليهماالسلام به او پيام دادهاند، نقل خاطراتي با القاء اين که او از آينده خبر داشت و اين که او همراه امام زمان (عج) رجعت خواهد کرد و اين روايت اعتراض بسياري از دلسوزان را نيز در پي داشت.
حال، اما در آستانه سالگرد به نظر ميرسد اين روند بار ديگر در حال به رخ کشيدن خود است. چنانچه سعيد اوحدي رئيس بنياد شهيد در حاشيه جلسه هيات دولت از برگزاري 120 هزار مراسم بزرگداشت سالگرد شهادت »ابراهيم رئيسي« گفته و مهدي مجاهد نويسنده کتاب »راز پرواز« نيز اخيرا گفته که »روز شهادت رئيسي يادآور اتفاقات عصر عاشورا بود.«
ادعاهايي از اين دست با واکنشهاي جدي مواجه شد، اما در اين بين گفتوگوي سخنگوي دولت سيزدهم با خبرگزاري فارس شامل مواردي ميشد که راستي آزمايي آنان از منظر اقتصادي به سادگي ممکن است.
منتقدان دولت رئيسي و مساله بي خطا نشان دادن دولت چنان چه که با بررسي ساده برخي از ارقام به راحتي ميتوان دريافت که هر چند که حتما شخص سيد ابراهيم رئيسي دغدغههاي جدي درباره معيشت شهروندان داشته، اما کارنامه دولتش چندان جايي براي دفاع ندارد.
چنان چه علي بهادري جهرمي در بخشي از گفتوگوي خود تاکيد ميکند: مثلاً در همان سال اول دولت، زماني که قيمت ماکاروني به دليل تغيير ارز جهشي پيدا کرد، در جلسهاي ايشان با فرياد گفتند:»شما نميدانيد قوت غالب بچههاي مناطق حاشيهنشين چيست. ماکاروني، سيبزميني، نان؛ روي اين اقلام بايد حساس باشيم«
جهرمي در بخش ديگري از همين مصاحبه نيز ميگويد:»در جلسات دولت، ايشان نسبت به قيمت محصولات اساسي بسيار دقيق و نگران بودند. حتي گاهي، اطلاعات از مردم يا ارتباطات مردمي به ايشان منتقل ميشد و واقعاً ناراحت ميشدند. يک نمونه مشخص را يادم هست؛ گويا قيمت سيبزميني يا گوجهفرنگي بالا رفته بود. شهيد رئيسي وارد جلسهاي شدند که وزير جهاد کشاورزي وقت، آقاي ساداتينژاد نيز حضور داشت. با تندي خطاب به وزير گفتند:»شما ميدانيد نرخ سيبزميني چقدر شده؟ شب خوابتان برد؟! مردم مستضعف از کجا تهيه کنند؟ به خدا قسم من شبها خوابم نميبرد از ناراحتي.«
او در ادامه نيز ميگويد: »اين روايت را براي مردم تعريف کردم. بلافاصله يکي از حاضران که در آن مجلس فيلم گرفته بود، تصاوير را منتشر کرد. ما اصلاً گروه رسانهاي همراه نداشتيم. بعد از دو سه روز، فيلم در فضاي مجازي منتشر شد. عدهاي شروع کردند به تمسخر: »رئيسي شبها خوابش نميبرد؟ سه ساله نخوابيده؟! شما بخوابيد تا بتوانيد کشور را اداره کنيد!« و با کنايه و طعنه به تخريب شخصيت شهيد رئيسي پرداختند.«
البته که سخنگوي دولت سيزدهم از انتشار فيلم همين گفته اش در آن زمان و تمسخرها نيز گلايه دارد و آن را تخريب ميداند، اما کاش در اين بين کمي نيز به شرايط مردم دردمند توجه ميکرد. سيد ابراهيم رئيسي و احتمالا تمام دولت وقت حتما دغدغههاي جدي داشتهاند، اما آيا دغدغه داشتن براي پذيرفتن مسئوليت بدون توانمندي و کارآيي کافي است؟
شايد براي درک دلايل رفتاري که جهرمي در آن زمان تمسخر مينامند نگاهي به قيمت برخي کالاهاي اساسي در ابتدا و انتهاي دولت سيزدهم خود پاسخگو باشد. توجه کنيد که قيمت ها بر مبناي هر کدام يک کيلو است و نشان مي دهد که شهروندان چطور با افزايش چند صد درصدي قيمت ها مواجه شده اند:
رشد قيمت برنج خارجي 125 درصد
ابتداي دولت 26 هزار تومان
انتهاي دولت 59 هزار تومان
رشد قيمت برنج ايراني 148 درصد
ابتداي دولت 43 هزار تومان
انتهاي دولت 107 هزار تومان
رشد قيمت مرغ 194 درصد
ابتداي دولت 29 هزار تومان
انتهاي دولت 87 هزار تومان
رشد قيمت گوشت گوسفند 290 درصد
ابتداي دولت 141 هزار تومان
انتهاي دولت 552 هزار تومان
رشد قيمت گوشت گوساله 269 درصد
ابتداي دولت 144 هزار تومان
انتهاي دولت 531 هزار تومان
رشد قيمت شکر 131 درصد
ابتداي دولت 16 هزار تومان
انتهاي دولت 37 هزار تومان
رشد قيمت رب گوجه فرنگي 72 درصد
ابتداي دولت 8 هزار تومان
انتهاي دولت 19 هزار تومان
رشد قيمت روغن مايع 900 گرمي 270 درصد
ابتداي دولت 17 هزار تومان
انتهاي دولت 63 هزار تومان
رشد قيمت تخم مرغ 176 درصد
ابتداي دولت هر شانه 25 هزار تومان
انتهاي دولت هر شانه 69 هزار تومان
تنها همين ارقام چند کالاي خوراکي و مواد غذايي در دسته کالاهاي اساسي به خوبي نشان ميدهد که چه هزينه سرسام آوري تنها طي سه سال به خانوادههاي ايراني تحميل شده و اين روند پس از جراحي اقتصادي دولت سيزدهم روندي رو به رشد و ترسناکتر به خود گرفت.
در کنار اين موارد مصرف لبنيات و پروتئين به شدت در ايران کاهش يافت.
چنان چه در سال 1403 دکتر احمد اسماعيلزاده، مدير دفتر بهبود تغذيه جامعه وزارت بهداشت خبر داده که بررسيها بيانگر اين است که سرانه مصرف لبنيات ايرانيان حدود يک واحد است. ميزان سرانه مصرف لبنيات ايرانيها از ميزان استاندارد کمتر محسوب ميشود. توصيه شده که هر نفر 2 تا 3 واحد لبنيات مصرف کند اين در حالي است که سرانه مصرف لبنيات ايرانيها حدود يک واحد يا کمتر است.
به گزارش آراز اذربايجان به نقل ازاقتصاد 24،اين موضوع در مصرف پروتئين نيز ديده ميشد. افزايش لجام گسيخته قيمتها در دولت سيزدهم در نهايت منجر به کاهش پايينتر از سرانه جهاني پروئتين و لبنيات براي ايرانيان شد، کاهشي که ميتواند در ادامه تبعات جبران ناپذيري، چون کوتاهي قد و خرابي دندانها و پوکي استخوان را براي ايرانيان به همراه داشته باشد. با توجه به همين روند خوب است که بايد به مسئولان دولت سيزدهم و اعضاي کابينه و وزيران در دولت سيد ابراهيم رئيسي گفت که هر از چندي به کارنامه خود و آنچه در سه سال دولتشان رخ داد نگاهي بياندازند و بيش از آن که منتقدان را مسبب وضعيت بدانند بر نقش خود نظري بيافکنند.