گروه فرهنگي:با وجود نظريات مختلف درباره حرام بودن موسيقي در دين، علماي قديم هم موسيقي را به عنوان يک علم و فلسفه فرا ميگرفتند؛هر چند که از آن استفاده نميکردند.
موسيقي در ايران تنها يک هنر شنيداري نبوده، بلکه شاخهاي از فلسفه و بخشي از هويت فکري و فرهنگي مردم اين سرزمين است؛ از ردپاي «مقام راست» که مادر دستگاههاي موسيقي ايراني و عربي است در موسيقي تا نظريات فارابي و ابنسينا که هنوز در رسالههاي کهن درباره موسيقي وجود دارد، نشان از قدمت اين هنر در اين اقليم است.
مازيار محمدي، نويسنده و نوازنده عود، در کتاب »هفتگاه موسيقي ايران« با اتکا به منابع کلاسيک و پژوهشهاي تاريخي، روند تحول موسيقي ايراني را از دوران پيش از اسلام تا به امروز را در اين کتاب آورده است. او معتقد است نوازندگي عود باعث شد با موسيقي ترکيه و کشورهاي عربي آشنا شود و به صورت ريشهاي و عميق آن را بررسي کند. محمدي مطالعه کتاب »هفتگاه موسيقي ايران« را مناسب علاقهمندان حوزه موسيقي اعم از هنرآموزان اين رشته گرفته تا موزيسينها کلاسيک و حتي پاپ ميداند و معتقد است اين کتاب بايد جزو جدا نشدني دروس دانشگاهي و هنرستان باشد، چرا که به تمام سوالات هنرجويان با دلايل محکم در اين کتاب توضيح داده شده و ميتواند به درک بهتر موسيقي ايراني کمک کند.
از پيشينه موسيقي در ايران پيش از ورود اسلام چه اطلاعاتي در دست است؟
درباره موسيقي قبل از اسلام اطلاعات زيادي نداريم. ولي فلاسفه ايراني مانند فارابي، ابنسينا، خوارزمي يک سري نظريات را مطرح کردند. سرآمدشان فارابي است که کتاب »موسيقي کبير« را نوشت و نظريات ارزندهاي از موسيقي را ارائه کرد، من بسيار از اين کتاب استفاده کردم. چرا که فکر ميکردم بسياري از آنها استفاده نشده بود. تلاش کردم که از ديدگاههاي ابنسينا و فارابي استفاده کنم چرا که نظرياتشان به موسيقي پيش از اسلام پيوندهايي داشت.
وقتي رساله موسيقي ابنسينا را ميخوانيد ميبينيد از »چهارگاهها« و مفاهيم مرتبط اين حوزه استفاده کرده است. مثلاً به جاي کلمه »مقام« از »گاه« استفاده کرده است. از آن طرف وقتي ادبيات نظامي را مطالعه ميکنيد ميبينيد درباره باربد صحبت ميکند به نکات جالبي اشاره ميکند که هر چند عيناً همان چيزي نيست که پيش از اسلام بود ولي بسيار شبيه است. مثلاً نام ساز عود »بربت« بوده است. در رساله خوارزمي ميبينيد که اشاره ميکند که کلمه عود عربي است و در فارسي به آن بربت ميگويند. چنين شواهدي وجود دارد.
بعد از ورود اسلام به ايران چقدر موسيقي تغيير کرد؟ نسبت موسيقي با علوم مختلف چه بود؟
موسيقي فلات ايران و روم شرقي به سه دسته تقسيمبندي ميشد. يک قسمت اين بود که اعراب در سمت عراق و حجاز از آن استفاده ميکردند. آنها به جاي مقام، از واژه »مجرا« استفاده ميکردند و با موسيقي جاهاي ديگر فلات ايران متفاوت بود. يک سري موسيقي داريم که در نقاط مرکزي و نقاط غربي ايران استفاده ميشد که موسيقي دستگاهي از آنجا نشأت ميگيرد و به آن سرزمين پهله ميگفتند.پهله به سرزمينهايي گفته ميشود که به کوهستان ختم ميشود و اتفاقاً اعراب در نقشههاي بعد از اسلام از کلمه جبال استفاده ميکردند که به همين کلمه پهله اشاره دارد. يک موسيقي داشتيم که در سرزمين خراسان مرسوم بوده و به نقاط مرکزي ايران شباهتهايي داشته است. تفاوت عمده موسيقي بخش مرکزي و غرب ايران با موسيقي سرزمين خراسان و سرزمينهاي عربي اين است که در آن «ربع پرده» استفاده ميشد. کما اينکه در موسيقي خراسان و افغانستان و هر چه نقاط مرکز ايران دور ميشويد از ربع پرده کمتر استفاده ميشود. اين يک پيشينه تاريخي دارد. مقامي که در دو سرزمين خراسان و پهله ايران استفاده ميشود و مادر همه مقامها و دستگاهها بود، مقام راست بوده اما تفاوتش در نقاط پهله ايران اين بود که مقام راست، سرچشمه موسيقي بقيه دستگاهها ميشود و بقيه دستگاهها از آن نشأت ميگيرند و اين موضوع را در رسالههاي عبدالقادر مراغهاي و حتي ابنسينا ميتوان پيدا کرد. خود فارابي هم به مقام راست با همين ويژگيهايي که در موسيقي اعراب و ترکي وجود دارد اشاره کرده است. اين تفاوت عمدهاي است که ميتوان گفت در اين سه منطقه وجود داشته است.
گام راست مادر همه اين دستگاهها بوده است. يعني پيشينه آن به پيش از اسلام برميگردد؟
به مرور زمان آن ويژگي خود را از دست داده و به »راست پنجگاه« تبديل شده است. راست پنجگاه هم دستگاهي است که بسيار به ماهور شبيه است و اشتباه است. در واقع پردهبندي مقام راست قديم که امروز در موسيقي اعراب و ترکيه استفاده ميشود همان راستي است که در ايران قديم استفاده ميشد. حالا به خاطر تحريفهاي تاريخي کمکم فراموش شد و تبديل به ماهور شده است. عطار نيشابوري از مقام راست نام برده و در تمام رسالههاي کهن ميتوانيد نام اين مقام را ببينيد. جالب است که اعراب به مقام راست »عماد« ميگفتند چون تمام مقامها را در برميگرفته است.
زمان صفويان و قاجار بر اين تاکيد داشتند که موسيقي از آن حالت کلاسيک دور نشود و براي همين محدودتر شد. آنها در ساير هنرها مثل سينما نوگرا بودند ولي چرا در موسيقي تا اين حد سنتگرا بودند؟
از دوره صفوي به بعد ايران از لحاظ فرهنگي بسيار افول کرد. زمان افغانها که حمله کردند ايران حال و روز خوشي نداشت تا اينکه در دوره کريمخان چند سالي اوضاع بهتر شد. ايران در جنگ و قحطي بود. موسيقي هم فني نبود که جايي ماندگار شود. مثلاً نقاشي ماندگار ميشود ولي چون موسيقي حالت انتزاعي دارد و به صورت سينه به سينه آموزش داده ميشد، به راحتي فراموش ميشد؛ براي همين سعي شد آن را به نحوي حفظ کنند. از طرفي موسيقي ايران به صورت بدي استفاده ميشد، به موزيسينها عمله طرب ميگفتند و لفظهاي بدي استفاده ميکردند. موزيسينهايي که قديميتر بودند هم ميخواستند وجهه مذهبي به خود بگيرند و سعي ميکردند آن را با مذهب کمي درآميزند. مثلاً در نوحه و اذان و قرائت قرآن دستگاهها و مقامهاي موسيقي ايراني را بسيار استفاده ميکردند تا بخواهند آن را کمي ارزشمند کنند. البته بد هم نبود چرا که باعث شد اين موسيقي به نحوي حفظ شود. فقها و به ويژه فقهاي شيعه موسيقي را بسيار ميکوبيدند. براي همين به موسيقي وجهه مذهبي داده ميشد.
در بخشي از کتاب آمده است که خاستگاه صوت قرآن هم برگرفته از موسيقي ايراني است.
بله همينطور است. در حال حاضر هم قاريان قرآن دستگاههاي موسيقي ايراني را آموزش ميبينند ولي بيشتر به موسيقي عربي تمايل دارند تا موسيقي دستگاهي.
موسيقي فولکلور که در فرهنگهاي بومي ايراني ريشه دارد را چطور ارزيابي ميکنيد؟ از نظر شما چرا بايد حفظ شوند؟
همانطور که اشاره کردم، نميتوانيد جايي در دنيا را پيدا کنيد که تا اين حد تنوع ساز و موسيقي در يک کشور وجود داشته باشد. اگر بخواهيم از جنبه بومي نگاه کنيم، در کردستان انواع و اقسام رقصها و سازها دارند. يک سري رقصها و آوازها براي زماني است که کشاورزيشان محصول ميدهد، يک سري از آوازهايشان در مراسم عروسي و عزا و… است و تنوع زيادي دارد. مثلاً ساز تنبور خراساني و بغدادي که فارابي از آن نام برده هنوز هم همان است. موسيقي داراي ريشه فرهنگي است که به راحتي نميتوان از آن گذشت و جزو جدايي ناپذير فرهنگ مردم شده است. اين هنر بخش عظيم پيشينه فرهنگي را با خود به دوش کشيده و در دورههاي مختلف با خود آورده است. براي همين به نظرم ميتوان اين را به عنوان يکي از ميراثهاي فرهنگي بسيار مهم و ناملموس ايران دانست. شايد ما فقط از ميراث فرهنگي تختجمشيد يا پاسارگاد را ببينيم ولي بايد به موسيقي بسيار بيشتر توجه شود. چون شما اين تاثير موسيقي را در معماري و نوع پوشش مردم هم در جاي جاي کشورمان پيدا کنيد.
ابتداي کتاب اين جمله از ابنخلدون را آوردهايد: »انحطاط در موسيقي نشان دهنده انحطاط در مناسبات فکري جامعه است« انحطاط در اينجا به چه معني است؟ شما انحطاط را چه ميدانيد؟
موسيقي چند جنبه دارد؛ قديم جنبه فلسفي داشت، زماني جنبه مذهبي. موسيقي عام هم براي شادي و سرگرمي مردم است. انحطاط زماني اتفاق ميافتد که موسيقي از تعادل خارج شود، يعني به يک بخش بيشتر از بخشهاي ديگر پرداخته شود. برخي به موسيقي به صورت افراطي نگاه ميکنند و موسيقي را حرام ميدانند. برخي از استادان موسيقي را به اندازه يک اثر بالا ميدانند که نتش را از فلان گوشه نبايد جابجا بزنيم، گويا بُت از آن ساختهاند. به نظرم بايد تعادل وجود داشته باشد. متاسفانه در حال حاضر در ايران توجه زيادي به موسيقي ايراني نميَشود. در حالي که به موسيقي پاپ بدون محتوا و بدون تنظيم خوب و سازبندي، بيشتر بها داده ميَشود.
به گزارش آرازآذربايجان به نقل از ايبنا،به نظرم همه اينها دست به دست هم ميدهند و آن انحصار ايجاد ميشود.
.Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com


وجودو اوچدو
تدابير ويژه براي مهار ريزگردهاي نمکي درياچه اروميه اتخاذ شود
انباشت نخالههاي ساختماني در اروميه تهديد منظر شهري و سلامت
پشت پرده هجوم ايرانيها به بازار استوک
تورم بالاي 40 درصد و فروپاشي تدريجي طبقه متوسط
تئاتر کودک جاي تجربه نيست جاي تخصص است
گياهان دارويي و طب ايراني؛ راهکارهايي نو براي درمان ناباروري و اصلاح سبک زندگي
ستادهاي وفاق ملي؛ فعالان ديروز فراموششدگان امروز
نظارت بر تامين پايدار آرد وکيفيت نان در آذربايجان غربي
شناسايي شبکه فساد ارزي 229 ميليون يورويي در آذربايجان غربي
