سیاست راهبردی و گام به گام باکو برای آبپز کردن قورباغه
بخش اول
جلال محمدی
گروه تحلیل: حکایت، سیاست یا راهبرد قورباغه آبپز در ادبیات سیاسی برای همه شناخته شده است.
به گزارش آراز آذربایجان، اگر قورباغه را به یک باره در آب جوش بیندازید بلافاصله به خاطر داغی آب از دیگ بیرون میپرد اما اگر آن را در آب بیندازند و به تدریج آب را داغ کنند، قورباغه متوجه افزایش تدریجی حرارت نشده و به تدریج پخته میشود!
برخی تصور میکنند، کاهش روابط دولت باکو با ایران، در سایه تحولات یا تشنجاتی است که بعد از جنگ ۲۰۲۰ قراباغ و مطرح شدن موضوع تغییرات ژئوپلتیکِ پیوسته به ایران در شمال ارس رخ داده است.
منظور از کاهش روابط ایران و جمهوری آذربایجان در اینجا، روابط عادی مردمی است که میان دو کشور همسایه با قریب هزار کیلومتر مرز مشترک خاکی و آبی قابل تصور است.
میدانیم که جمهوری آذربایجان، بخشی از ایران بوده که با عهدنامههای گلستان و ترکمانچای جدا شده و از سال ۱۳۷۰/۱۹۹۱ یک کشور مستقل است. قرنها زندگی مشترک در ایران، روابط مردمی عمیق و گستردهای را میان جمهوری آذربایجان و ایران شکل داده که حتی مرزهای آهنین شوروی هم نتوانست این روابط مردمی و تاریخی را به طور کامل قطع کند.
دور نوین روابط مرزی و مردم »جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی« با ایران پس از قریب هفتاد سال ممانعت حزب کمونیست شوروی، در دی ماه ۱۳۶۸ با هجوم هزاران تن از اهالی نخجوان به مرزهای ایران و عبور از موانع مرزی و سیم خاردارها و مرزبانان شوروی و ورود انها به داخل ایران آغاز شد. اواخر عمر اتحاد شوروی بود و شیرازه حکومت در حال گسیختگی بود. از آن پس اندک اندک در تبریز و اردبیل و ارومیه خیل مردمی را میدیدی که در حال گشت و گذارند و آذربایجانیهای ایران به آنها »باکیلی«( باکویی) میگفتند!
با فروپاشی شوروی و گسترش دامنه جنگ قراباغ، دولت ایران اردوگاه صدهزارنفری آوارگان این جنگ را در »ایمیشلی، صابرآباد و ساعتلی« برپا، و غذا و وسایل زندگی آوارگان را تامین کرد؛ از نان تا پوشاک و بخاری و…
نخجوان در محاصره و مسیر زمینی باکو- نخجوان قطع بود. در این حال، ایران آرد و نان و نفت و…صدها هزار اهالی و حتی مجلس عالی نخجوان را که حیدر علیاف در راس آن بود، تامین میکرد. شعبههای کمیته امداد امام خمینی و هلال احمر ایران در باکو و نخجوان دایر شد و هزاران خانواده تحت پوشش قرار گرفتند.
مردم جمهوری آذربایجان و نخجوان میتوانستند هر روز به آسانی وارد ایران شده و مایحتاج خود را تامین کرده و شب به خانه خود بازگردند.
پس از امضای توافق آتش بس در ۱۳۷۳/۱۹۹۴ توسط حیدر علیاف با ارمنستان نیز روابط مردمی و مرزی نیز به صورت قانونمندتر و با روادید یا برگ گذرهای مرزی (۴۵ کیلومتری) میان مردم ایران و جمهوری آذربایجان ادامه داشت. اما پس از تثبیت حکومت حیدر علیاف و روابط خاص او با امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی، اندک اندک نشانههای ایرانگریزی و حتی ایرانستیزی دولت باکو نمودار شد. خط لوله نفتی باکو – ترکیه که نزدیکترین راه آن آذربایجان ایران بود، و میتوانست نقش پایدارسازی در روابط دو کشور داشته باشد، از باکو به گرجستان و ترکیه تغییر مسیر یافت. سهم ایران از کنسرسیوم خزر تقریبا حذف شد و در ادامه، ابتدا در نخجوان نهادهای ایرانی مانند کمیته امداد و هلال احمر را تعطیل کردند. سپس ساختمان وابستگی فرهنگی را تخلیه کرده و میز و صندلیاش را کنار خیابان ریختند! سپس مسجد بزرگ حضرت زهرا »سلام الله علیها« را تصرف کردند و در نهایت عدهای را برای تجمع در مقابل کنسولگری ایران و سنگپرانی و شکستن شیشهها سازمان دادند!
این در حالی بود که تبلیغات ضد ایرانی در سطح دولتی باکو از جمله برپایی کنگره های آذریهای جهان! و محتوای ضدایرانی کتابهای درسی و چاپ نقشههای آذربایجان بزرگ توسط آکادمی علوم و لجنپراکنی رسانهای ادامه داشت.
پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱/۱۳۸۰، دور جدیدی از روابط میان باکو، امریکا و رژیم صهیونیستی، با همکاری کامل باکو در اشغال افغانستان و عراق شکل گرفت. این همکاری ماهیت شدید نظامی، امنیتی و سیاسی داشت و موجب گسترش نفوذ امریکا و رژیم صهیونیستی در جمهوری آذربایجان و تاثیرگذاری عمیق بر مقامات باکو شد. به گونهای که این کشور به پایگاه لجستیک امریکا در اشغال افغانستان و عراق و بعد از آن تبدیل شد. باکو نیروهایی به این دو کشور اعزام کرد که عدهای از آنها نیز کشته شدند.
نکته بسیار عجیب اینکه در اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی، نظامیان آذری در اشغال این کشور مشارکت کرده و کشته دادند و در اشغال افغانستان توسط امریکا نیز ارتش جمهوری آذربایجان در اشغالگری مشارکت کرده و کشته داد! تامل در همین نکته نشان میدهد که دولت باکو تا چه اندازه تحت نفوذ امریکاست.
به رغم این شرایط،جمهوری اسلامی ایران در ۲۰۱۰/۱۳۹۸، روادید یا ویزا را برای مردم جمهوری آذربایجان به صورت یک طرفه لغو کرد. انتظار طبیعی این بود که دولت باکو نیز روادید را برای ایرانیها لغو کند، به ویژه اینکه اغلب مسافران و مترددین ایرانی به آن کشور، آذریها و مرزنشینان ایرانی هستند.اما دولت باکو نه تنها روادید را برای ایرانیها لغو نکرد، بلکه اقدامات جدیدی برای کاهش روابط مردمی انجام داد.
در آذر ۱۳۹۲ با رای نمایندگان حزب حاکم، پارلمان باکو از تمدید قانون پنجم آوریل سال ۲۰۰۵ در مورد تایید یادداشت تفاهم ایجاد تسهیلات در عبور و مرور اتباع ایران و جمهوری آذربایجان ساکن در مناطق مرزی دو کشور خودداری و آن را لغو کرد.
این یادداشت تفاهم در ۲۶ ژانویه سال ۲۰۰۵ در تهران توسط دو کشور امضا شده بود و بر اساس آن اتباع ایران و جمهوری آذربایجانی در داخل محدوده شعاع ?? کیلومتری از نوار مرز دو کشور میتوانند آزادانه تردد داشته باشند.
در همین زمان، باز هم با رای نمایندگان حزب حاکم، مجلس ملی جمهوری آذربایجان قانون مورخ اول مارس سال ۲۰۰۶ جمهوری آذربایجان در مورد تایید یادداشت تفاهم ایجاد تسهیلات در عبور و مرور اتباع جمهوری آذربایجان ساکن دائم در جمهوری خودمختار نخجوان و اتباع جمهوری اسلامی ایران امضا شده بین دولتهای جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران را لغو کرد.
در اسفند۱۳۹۸ دولت باکو اعلام کرد که به خاطر همهگیری کرونا مرزهای زمینی خود را بسته است. این را میتوانیم به حساب کرونا بگذاریم!
اما با آغاز جنگ ۱۳۹۹/۲۰۲۰ و آزادی مناطق حاشیه قراباغ، دور تازهای از تنشآفرینی دولت باکو در روابط با ایران آغاز شد. قطع جاده ترانزیتی ایرانیها در ارمنستان با دستگیری رانندگان ایرانی توسط نیروهای نظامی باکو به صورت خشن و با سلاح، به بهانه اینکه چند کیلومتر از این جاده دوره شوروی در خاک جمهوری آذربایجان قرار دارد، حاکی از سوء نیت و تنشآفرینی دولت باکو بود. چرا که دولت باکو در صورت پایبندی به حسن همجواری، میتوانست این مسئله را از طرق دیپلماتیک به راحتی با ایران حل کند. اما به جای این کار، رئیس دولت باکو (دولت باشچیسی) شخصا در مصاحبههای رسانهای به تبلیغات علیه ایران پرداخت و رسانه های باکو نیز این خط تبلیغات ضدایرانی که این بار آشکارا علیاف در کانون آن قرار داشت، گسترش دادند. با این حال، مقامات ایران از پاسخهای متقابل امتناع کرده و همواره بر لزوم گسترش روابط تهران- باکو تاکید کردند. به گونهای که عدم پاسخهای متقابل مقامات ایران، حتی اعتراض برخی مطبوعات و کارشناسان را نیز برانگیخت. با این حال خویشتنداری مقامات ایران ادامه یافت.
تداوم تنشآفرینی دولت باکو با ایران، این بار با طرح موضوع ایجاد کریدوری به نام زنگزور از سوی دولت باکو از خاک ارمنستان برای اتصال جمهوری آذربایجان با نخجوان تداوم یافت. البته بعد از آتش بس جنگ ۱۳۹۹/۲۰۲۰، علیاف از اتصال جمهوری آذربایجان و نخجوان به هر صورت، با توافق ارمنستان یا با زور، سخن میگفت. تحرکات نظامی هم برای این کار وجود داشت. گویی اولویت اول برای اتصال جمهوری آذربایجان و نخجوان، اشغال بخشی از استان سیونیک ارمنستان بود. اما با اعلام مخالفت صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار ۲۸تیر۱۴۰۱ اردوغان و پوتین با ایشان در تهران با تغییر مرزها و مقابله ایران با آن، مسئله اشغال سیونیک از دستور کار خارج، و بر طرح کریدور تمرکز شده است. ایجاد چنین کریدوری، خارج از حاکمیت و مسئولیت ارمنستان، ژئوپلتیک پیوسته به ایران را در این منطقه به شدت به ضرر منافع و امنیت ملی ایران تغییر داده و به نفع ناتو که ترکیه عضو و باکو همکار آن است، تمام میشود و مسیر مهم ارتباط ایران با خارج را همواره مورد تهدید قرار میدهد که ضررهای اقتصادی دایمی برای ایران به ویژه اقتصاد آذربایجان ایران دارد.
با شروع اغتشاشات سازماندهی شده در مهر ۱۴۰۱ که از حمایت آشکار مقامات امریکا، رژیم صهیونیستی، فرانسه، آلمان و متحدین غرب از جمله عربستان سعودی و نیز احزاب و تشکلهای تروریستی مانند کومله، پژاک، سازمان منافقین (مجاهدین خلق) و طیفهای تکفیری و تجزیهطلب مانند پانترکیسم، پانکردیسم، پانعربیسم و… سلبریتیهای وابسته برخوردار بود، عمده رسانههای باکو که از سوی دولت مدیریت و حمایت میشوند، به تبلیغ اغتشاشات پرداخته و کوشیدند تا با تاثیرگذاری بر قومگرایان و تجزیهطلبان آنها را در شهرهایی مانند تبریز وارد میدان کنند و…
برخی رسانههای باکو در دشمنی با ایران، خطوط قرمز را هم زیر پا گذاشته و کاریکاتورهای موهن متعددی درباره رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز منتشر کردند که این اقدام برخی رسانهها و اشخاص، هرگز با کمترین برخوردی از سوی دولت باکو رو به رو نشد!
در واقع در اغتشاشات خشن و سازماندهی شدهای که از سوی جامعه اطلاعاتی غرب و صهیونیسم با هزینه گزاف برای براندازی جمهوری اسلامی سامان یافته بود، دولت باکو نیز نقش محوله خود را ایفا کرد!
ادامه در شماره بعدی
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۴ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۸:۴۸ ق.ظ