سیر تکوینی تغزل وغزل ترکی در آذربایجان

سیر تکوینی تغزل وغزل ترکی در آذربایجان

صالح سجادی
گروه تحلیل:با فرایند پیچیده ای به نام غزل ترکی روبرو هستیم پدیده ای که از طرفی ریشه در ادبیات عرب دارد ازسویی وامدار ادب فارسی ست ز سویی دیگر برخاسته از فرهنگی منحصر به فرد به نام فرهنگ ملل ترک می باشد واز طرفی با طی مسیر رشد وبالندگی امروزه داعیه ی تبدیل شدل به فالبی مستل وخود بسنده وخلاق را داردف
فهمیدن اینکه این قالب که با وجود روند فزاینده ی (سربست )نویسی در میان حوانان ترکی نویس روز به روز بر طرفدارانش افزوده می شود چگونه به اینجا رسیده وچه فراز ونشیب هایی را طی کرده است کاری دشواریست که در ادامه سعی بر آن است که با بررسی سیر تکاملی این قالب تا حدودی بدان دست یا بیم
غزل آذربایجان به طور کلی به دو بخش تقسیم می شود ۱٫غزل فارسی یا همان ترکان پارسی گوی/۲٫غزل ترکی
در آذربایجان بر اساس شرایط خاص تاریخی و جغرافیایی ادبیات مکتوب در قرون ۴-۱ هجری بیشتر به زبان عربی و بعد از قرن ۵ هجری به زبان فارسی دری شکل گرفت. شعر آزربایجان از قرن ۷ هجری به بعد به دو زبان ترکی و فارس به موجودیت خود ادامه داد. از قرن ۱۲ هجری نیز شعر و ادب ترکی زبانها و ادبیات بیگانه را در شمال ارس به کلی تحت تاثیر و فشار قرار داد و از دور خارج کرد. چنین اتفاق مبارکی در آزربایجان جنوبی بخاطر استمرار شرایط سیاسی و تاریخی دوران پیشین و عدم تغییر جدی و عمیق در محتوای حکومت وقوع پیدا نکرد و در چنین شرایطی ادبیات ترکی در رقابتی نفس گیر با ادبیات فارسی به حیات خود ادامه داد.
در قرن ۵ هجری در آزربایجان نیز مثل بسیاری از سرزمینهای شرق نزدیک، زبان اصلی شعری فارسی دری محسوب می شد. اولین غزل – نسیب ها نیز به این زبان در ادبیات آزربایجان متعلق به قطران تبریزی هستند.به لحاظ بلوغ شرایط فرهنگی شکل عمده شعر این دوران قصیده بود و مفاهیم تغزلی نیز به شکل نسیب هایی ضمیمه قصاید می شدند. این نسیب ها شکل ابتدایی و نوظهور غزل امروز هستند که بدلیل همین شرایط واسط نیز دارای برخی اشتراکات با قصیده و غزل است و البته افتراقاتی نیز با آنها دارد. از جمله تفاوتهای نسیب با غزل عدم وجود تخلص در آنهاست. این ویژگی نسیب های قطران تبریزی، فلکی شیروانی، مجیرالدین بیلقانی و خاقانی شیروانی به وضوح قابل تشخیص است.
غزل به عنوان یک نوع ادبی مستقل، حیات خود را از قرن ۶ هجری در آذربایجان و بسیاری نقاط دیگر شروع می کند. نمونه های کامل جنس ادبی به عنوان غزل را در آثار قوامی مطرزی، نظامی گنجوی، فلکی شیروانی، مجیرالدین بیلقانی و خاقانی شیروانی می توانیم سراغ بگیریم. غزل در آزربایجان بویژه در قرن ۶ هجری توسعه بیشتری پیدا می کند و بنا به نظر اساتیدی نظیر آزاده روستم اووا و محققینی نظیر برتلیس این مساله با توسعه شهرنشینی که نمایانگر توسعه اجنماعی، فرهنگی و اقتصادی هست مرتبط می باشد. شرایط جدید اقتضاء می کرد تا شعر و ادبیات از کاخها به عرصه های عمومی تر منتقل شوند. با این تغییر، ادبیات و بویژه غزل درونمایه های اجتماعی را نیز پذیرا می شوند. در سده ششم هجری جمعیت آزربایجان فزونی می یابد؛ تخصص و آگاهی مردم در زمینه صنایع و علوم گوناگون بالا می_رود. روابط فرهنگی، تجاری و سیاسی آزربایجان با ایالات و کشورهای اطراف گسترش می یابد. روابط و بده بستانهای فرهنگی نیز در چنین شرایطی بین شخصیتهای علمی و فرهنگی این سرزمینها اجتناب ناپذیر می نمود. همین امر باعث توسعه علوم و ادبیات می گردد. اگر شکل عمده ادبیات این دوره فارسی است، اما روح ترکی در آنها غلبه دارد. اشارات مختلفی که در اشعار این دوره به نمونه های تاریخی آزربایجان شده است به لحاظ ادبی و تاریخی مستندات ارزشمندی برای تاریخ و ادب آزربایجان می باشند. به عنوان نمونه اشاره نظامی گنجوی به علت نگارش اشعار خمسه اش به فارسی در یکی از مقدمات این مجموعه و ابیاتی که ملاقات آتابای و قیزیل ارسلان رادر لشگرگاهی در نزدیکی گنجه به تصویر می کشند در خسرو شیرین، مثالهای ارزشمندی از همین مستندات می باشند.
از نظر تاریخی، آزادی غزل از دربارها لازمه این نوع ادبی نیز می بود. پادشاهان و بزرگان بیشتر به تملق گویی و مدیحه سرایی علاقه داشتند که در ارضاء این میل نیز قصیده و قصیده سرایان در خدمت آنها بودند. لیکن غزل با مضامین عاشقانه و اجتماعی اگرچه می توانست خوشایند هر ذائقه ای حتی ذائقه حاکمان نیز باشد اما بیگمان مردمان عادی بیشتر می توانستند پذیرای این نوع ادبی باشند. در آثار خاقانی شاهد ادامه هر دو نوع قصیده و غزل در کنار هم هستیم. اگر چه همه این تحولات باعث می شوند تا غزل قرن ۶ آزربایجان مراحل تکامل و پختگی خود را به سرعت طی کند اما صاحب نظرانی مثل میرزایف غزل این دوره حتی آثار شاعران قرن ۷ هجری نظیر سعدی را نیز به لحاظ تکامل ناقص می دانند.
قرن ۷ هجری از راه می رسد. در این سده شاهد پختگی و کمال غزل هستیم. فرم و محتوا در اعلا درجه پختگی هستند. مضامین گسترش یافته اند. میراث سده ششم یعنی روابط عاشق و معشوق، نشئه عشق، کدورت و ملال خاطر ناشی از عشق، منظره وصال و هجران، اگرچه مختصات خود را حفظ کرده اند اما مضامین جدید نظیر توصیف مناظر طبیعی، سوژه های اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، تعلیمی و تربیتی نیز بر این مضامین افزوده شده اند.
این تحول تا درجه ای است که شاهد ظهور غزلیات فلسفی و عرفانی هستیم. هنوز در قرن ۷ غزل آذربایجان به فارسی سروده می شود اما انتقال آن به عرصه عمومی باعث می شود تا با علایق و زبان عموم مردم وفق داده شود و نتایج این تغییرات را در سده های بعد شاهد خواهیم بود.در بحبوحه فرا رسیدن سده هشتم هجری که شاهد اوج تکامل فنی غزل در آزربایجان هستیم، طلیعه ظهور غزل ترکی نیز دیده می شود. شاعرانی مثل عزالدین حسن اوغلو، قاضی برهان الدین و نسیمی از پیشاهنگان این حرکت هستند. عیزالدین حسن اوغلو:اولین غزلی که به زبان ترکی آزربایجانی در دست داریم شعریست با مطلع زیر که متعلق به عیزالدین حسن اوغلو می باشد: آپاردی کؤنلوم بیر خوش قمر اول جان فزا دیلبر عیزالدین حسن اوغلو در اواخر قرن ۷ هجری و اوایل قرن ۸ هجری زندگی می کرد. بعدها دهها نظیره از جانب دیگر شعرا بر این غزل زیبا سروده شد. به نظر برخی اساتید و اهل فن گرایشات عارفانه در این شعر کاملا واضح و گویا می باشد. گرچه به حسب غزل بودن، تمایلات و هیجانات عاشقانه انسان زنده در آن برتری دارد. فنون و مضامین مثل غزل عربی و فارسی می باشد. گرچه سرودن آن به زبان ترکی ظرافت تازه ای به آن بخشیده است. بداعت شاعر در فتح راه تغزل ترکی آزربایجانی همراه با زیبایی این غزل که بعد از سالیان هماره تازه و طرفه می نماید، ما را بر آن می دارد تا زبان به تحسین این شاعر باز کنیم. بدون شک همین تازگی و طرفگی باعث این نتیجه گیری منطقی می شود که بگوییم احتمال دارد این نمونه، اولین نمونه رسیده به ما باشد و نه اولین نمونه غزل ترکی. زیبایی این شعر بیشتر از یک فتح باب و تمرین اولیه است.
قاضی برهان الدین:غزل ترکی آزربایجانی بخصوص از قرن هشتم هجری به دوره شکوفایی خود قدم می گذارد. در این قرن قاضی بورهان الدین با قریحه و ذوق توانای خود، غرلیات زیبایی به زبان مادری سرود. قاضی بورهان الدین اولین شاعری است که آثار وی به زبان مادری یعنی ترکی آزربایجانی بطور کامل و به شکل مجموعه دیوان حفظ و نگهداری شده است. آثار وی در موزه بریتانیا با شماره ۴۱۲۶ در ۶۰۸ صفحه عبارت از هفده هزار مصرع می باشد.
این نسخه در دوره حیات شاعر، در سال ۷۹۵ هجری کتابت شده است. آثار قاضی بورهان الدین در تارخ تحول غزل ترکی آذربایجان ، معیار زیباشناختی آن، موضوع و مضمون آن، قالبهای آن، ارتباط با فرهنگ و زبان گفتاری مردم، مسایل مربوط به سنن شعری، برای بررسی قوانین و جریان تحولات زبان ترکی آزربایجانی در آن دوره اسناد و مواد پرارزشی در اختیار می_گذارد. غزلهای قاضی بورهان الدین فاقد تخلص هستند. بیشتر غزلیات وی غنایی و عاشقانه هستند. البته نمونه هایی نیز در موضوعات اجتماعی، سیاسی و اخلاقی سروده شده است. مضامینی که همواره و همه جا با غزل بوده اند. عمده سمتگیری وی وصف زیبایان است. در غزل وی زندگی و عشق با تمام تنوع و چهره های بی بدیل خود، بیان بدیع خود را می یابد. او غم و شادی، درد و ناله های عاشقانه و صمیمیت عشق را به صورت تابلوهایی زیبا خلق می کند و به خواننده تماشاگر هدیه می کند. قاضی بورهان الدین نه تنها در غزل آذربایجان که در عرصه ترکی سرایی از پیشروان است. نظم و نسق بخشیدن به زبانی بکر آن هم در خلا اصول و معیارآفرینی ها کار چندان آسانی نیست. شاعر علاوه بر قریحه و طبع نازک و لطیف برای فراهم آوردن مواد شعری، باید از قدرت بدعت گذاری و آفرینندگی نیز برخوردار می بود. در سایه چنین مساعی بزرگی، غرلیات وی بسی شیرین و روان از کار درآمده اند. شاعر از بکارگیری کلمات فارسی وعربی، خودداری کرده و از خزانه پربار ترکی شرقی و غربی استفاده کرده است. البته در عین حال از بکارگیری لغات متداول عربی و فارسی که در ترکی استفاده می شوند امتناع ندارد. در غزل وی نه تنها کلمات و ترکیبات ترکی آزربایجانی که کلمات ترکی ازبکی یا جغاتای و ترکی آناتولی نیز استفاده شده است. این همه به شهرت وی در سرزمینهای وسیع ترک افزوده است. برای مطالعه شعر قاضی بورهان الدین نیز به همین آگاهی ها مجهز باید بود. مثلا در بیت زیر جناس بکار گرفته شده، چنانچه خواننده آگاهی به شکل تاریخی کلمه استفهامی »هایانداسان« که بصورت شکسته »قانداسان« می شود نداشته باشد، از درک ظرافت هنری این شعر نیز بی بهره خواهد بود.
چهره های ماندگار غزل ادبیات کلاسیک ترکی :ادبیات کلاسیک ترکی واز جمله غزل ترکی ازلحظه پیدایش تاکنون چهره های بزرگ و انکارناپذیری بر خود دیده است که این قالب شکوفایی وغنای خودرا بی گمان مدیون این بزرگان است با تمام اما واگرها ونقدهایی که امروزه وبا روند استحکامی زبان ادبی ترکی وتلاشهای گسترده ای که در جهت پالایش لغوی ونحوی این زبان بر این بزرگان نوشته یا گفته شده است باز هم هیچ کس نمیتواند منکر تاثیرسرنوشت ساز این ابرقدرتها بر حفظ زبان ترکی در طول تاریخ (به نسبت خودشان)باشد.
این شاعران را میتوان ازبعد جغرافیایی وزیرگویشی به دوگروه تقسیم کرد
۱ .شاعران سایر مناطق ایران از جمله شیراز یا خراسان که به لحجه های قشقایی و..تکلم وشاعری میکرده اند.
۲٫ شاعران آذربایجان وشاعرانی همچون خواجه دخانی/ماذون قشقایی/خسرو بیگ/قول اوروج/مسیح خان
و…که در گروه اول قرار میگیرندوشاعرانی بزرک ازجمله:
عماد الدین نسیمی/ملا محمد فضولی/امیرعلیشیر نوایی
میرزاعلی اکبر صابر/سید عظیم شیروانی/سید ابوالقاسم نباتی
حاج رضا صراف تبریزی/علی آقا واحد
محمد حسین شهریارو… که در گروه دوم قرار می¬گیرند.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۵:۴۷ ق.ظ

دیدگاه


سه × 9 =