زمان مهم‌ترین دارایی یک کارآفرین است

زمان مهم‌ترین دارایی یک کارآفرین است

گروه اقتصادی:مهم‌ترین دارایی یک کارآفرین، زمانی است که او در اختیار دارد. کارآفرین‌ها زمان کافی برای آنجام فعالیت‌هایی که نیاز به انجام دادنشان هست ندارند و افزون بر این، زمان کافی برای انجام آنچه می‌خواهند هم ندارند. از آنجا که بنا به دیدگاه اقتصاددانان، زمان مجانی است، فرض کلی این است که همه همواره زمان کافی در اختیار دارند که کاری که در دست دارند را به شکل کامل به انجام برسانند. یک کارآفرین بنا به ذاتش ممکن است فکر کند می‌تواند در زمانی مشخص دست به چند کار بزند و به این ترتیب، بهره بیشتری از زمانش ببرد. اما زمان تنها این نیست، زمان مثل پول است و بنابراین بر همین قیاس، هیچ منبع لایزالی از پول هیچگاه در اختیار فرد قرار ندارد.
همانطور که پول برای یک کسب و کار مانند جریان خود در بدن ضروری و اساسی است، نبود آن هم کسب و کار را به نابودی می‌کشاند همانطور که نبود خون زندگی را از فرد می‌گیرد. با این همه، ممکن است شما درست در عرض یک ساعت مقادیر فراوانی پول به دست بیاورید یا مقادیر زیادی پول از دست بدهید، اما یک ساعت همیشه همان یک ساعت است و فرقی نمی‌کند شما آن را به چه شکلی خرج می‌کنید: در هر روز تنها ۲۴ ساعت زمان در اختیار شماست. حالا هم اجازه بدهید نگاهی بیندازیم به چیزهایی که ممکن است با هم در رقابت باشند تا شما زمانتان را در اختیار آنها قرار دهید. آنچه در ادامه می‌آید، نکته‌هایی است که مایک کاپل، کارآفرین و مدیر ده‌ها شرکت در ایالات متحده به آنها اشاره می‌کند:
فروشندگان:شرکت‌هایی که من در اختیار دارم، از طیف وسیعی از فروشندگان و تامین‌کنندگان خرید می‌کنند. شکل دادن نوعی ارتباط با هر یک از این فروشندگان ممکن است هم مفید باشد و هم جذاب به نظر برسد، اما بهتر است سعی کنید تمام زمانتان را با آنها نگذرانید. زمان یک فروشنده، عملاً به گونه‌یی تخصیص پیدا می‌کند که او بتواند مبادلات بسیاری را به سرانجام برساند.
اگر شما دقیقاً بدانید که چه می‌خواهید، حتماً به آن می‌رسید، اما اگر در این زمینه مردد باشید قطعاً هدف طمع فروشنده‌ها قرار خواهید گرفت. از قبل بدانید که چه می‌خواهید و مستقیم به سراغ آن بروید و در غیر این صورت، وارد سیاهچاله‌یی زمانی از گفت‌وگوهای بی‌حاصل خواهید شد.
کارگزاران تلفنی:مثل هر تاجر و بازرگان دیگر، من هم با تماس‌ها، پیغام‌ها، پیامک‌ها و نامه‌های الکترونیک ناخواسته بسیاری رو به رو می‌شوم که در عمده موارد می‌خواهند چیزی به من بفروشند. وقتی که تازه کار بودم، معمولاً اینگونه پیغام‌ها را با ارسال یک »نه، خیلی ممنون« پاسخ می‌دادم، چرا که فکر می‌کردم این دقیقاً رفتاری است که ادب اقتضا می‌کند. اکنون که تعداد این قبیل پیغام‌ها خیلی خیلی بیشتر شده من به هیچ‌وجه همه شان را جواب نمی‌دهم. این کار ممکن است چندان مودبانه به نظر نرسد، اما این من نبوده‌ام که از آنها خواسته باشم به من تلفن بزنند! بانک‌ها:بانک‌ها بهترین جایی هستند که می‌توانید پول‌هایتان را در آنجا بگذارید، اما کافی است که بخواهید پولتان را از آنجا‌ بردارید در این صورت بانک‌ها بدترین جایی هستند که می‌توانید سراغ بگیرید.
خوشبختانه، راه‌های بسیاری وجود دارد که به کمک آنها می‌توان بانک‌ها را دور زد که اساسی‌ترین آنها این است که بدانید بانکی‌ها اصولا با چه زبانی صحبت می‌کنند. اگر شما به شعبه یکی از بانک‌ها مراجعه کنید و طلب وام برای کسب و کار کوچکتان داشته باشید، آنها حتماً از شما می‌خواهند تا در مورد شرایط مالی تان و همین طور طرح تجاری و تمام مدارک دیگر به نفع پروژه تان برای آنها بگویید.
بهتر است در این قبیل مراجعات، تا جایی که می‌توانید به بانکی‌ها اطلاعات بدهید و تا آنجایی که ممکن است روشن و صریح باشید. بانک‌ها می‌توانند ترسناک باشند و برای بسیاری از کارآفرینان از قضا همین حالت را هم دارند، اما شما می‌توانید با آنها کنار بیایید چنانچه زبان آنها را بلد باشید.
فعالیت‌های داوطلبانه:من معتقدم همه ما ارزش‌های نانوشته بسیاری در زندگی داریم. ارزش نانوشته من این است که همیشه فردی بخشنده باشم. در واقع، فضیلت فردی من در زندگی این است که ۱)یک کارآفرین موفق باشم و ۲) ثروت زیادی به هم بزنم و بخش بزرگی از آن را به بقیه بدهم. من بخشی از ثروتم را به خیریه‌های عمدتا مذهبی می‌بخشم. بسیاری از این خیریه‌ها را من و همسرم با هم پیدا می‌کنیم و در موردشان تحقیق می‌کنیم. با این حال من احساس نمی‌کنم که وظیفه من در زندگی‌ام این باشد که زمانم را به بقیه ببخشم. بنابراین، خیلی‌ها در مقابل درخواستشان برای انجام کارهای داوطلبانه، از من یک »نه ساده« می‌شنوند.
در عوض، من زمانم را با خانواده‌ام و شرکت_هایم می‌گذرانم. ممکن است دیدگاه شما در مورد بخشش با دیدگاه من متفاوت باشد و فکر کنید که می‌توانید فعالیت‌های داوطلبانه زیادی داشته باشید، اگر این طور است می‌توانید به کارتان ادامه دهید و به جای پول، وقتتان را ببخشید.
کسانی که به دنبال شریک می‌گردند:به موازات اینکه شرکت شما شناخته شده‌تر می‌شود، افراد بیشتر و بیشتری خواهند بود که تمایل داشته باشند با شما شراکت کنند.
آنها به پیشنهاد خدمات، مشاوره‌ها و هر آنچه را که احساس کنند می‌تواند به نفع مشترک و متقابل بینجامد، پیشنهاد می‌دهند. در نهایت هم نتیجه این خواهد بود: آنها اظهار تمایل می‌کنند که به مشتری‌های شما دسترسی داشته باشند تا بتوانند به آنها کالا یا خدمات بفروشند و در مقابل، شما هم به مشتری‌های آنها دسترسی خواهید داشت. هر چند ممکن است من در مجموع به حساب آورده نشوم، اما ایده‌ام همیشه این بوده است که تحت هیچ شرایطی با کسی وارد شراکت نشوم مگر آنکه نتیجه این شراکت به شکل مستقیم خودش را روی سرمایه‌گذاری‌ها نشان دهد یا اینکه موجب صرفه جویی گسترده در وقت من شود.
من همیشه سعی کرده‌ام خارج از دایره جملاتی از این قبیل قرار بگیرم: »هی مایک، بیا با هم شریک بشویم!« من همیشه سعی می‌کنم در مقابل کسانی که می‌خواهند با من یا ما شریک شوند مودبانه رفتار کنم، اما اگر این شراکت سودی در بر نداشته باشد، ارزشی هم ندارد که وقتمان را برای بررسی‌اش بگذاریم. من ترجیح می‌دهم زمانم را برای مرتفع کردن خواسته‌های مشتریانم بگذارم تا آنها را صرف سر و کله زدن با کسانی بکنم که احتمالاً کمکی به استفاده بهتر من از زمان نخواهند کرد. مشتری‌ها:بله، مشتری‌ها هم از دسته کسانی هستند که می‌توانند زمان شما را برایتان مصرف کنند و طنز قضیه هم اینجاست که هر چه تعداد مشتری‌های شما بیشتر باشد شما هم مجبور خواهید بود وقت بیشتری را به آنها اختصاص بدهید.
من معمولاً با خوشرویی وقتم را با مشتری‌هایم می‌گذرانم اما همیشه دقت می‌کنم که بیش از آنچه لازم است برای مراودات اجتماعی وقت صرف نکنم. مشتری‌های من افراد باهوشی هستند و بنابراین زمان زیادی نیاز نیست تا من دریابم که آنها چه نیازهایی دارند، اما به محض اینکه من توانستم یکی از نیازهای آنها را مرتفع کنم، باید به سراغ مشتری بعدی و نیازهای او بروم. اینکه شما جایی بایستید و با مشتریتان صحبت کنید به این معنی نیست که توانسته‌اید از زمانتان به درستی استفاده کنید. در واقع، برخی از طرح‌های اقتصادی هستند که بر مبنای زمانی که به مشتری اختصاص پیدا می‌کند نوشته می‌شوند و این زمان در واقع با احتساب ارزش افزوده‌یی که ایجاد می‌کند دیده می‌شود.
مشاورین:مشاورین افراد جذابی هستند. یادتان می‌آید همین چند خط قبل در مورد ارزش افزوده ناشی از اختصاص زمان چه گفتم؟ هیچ کس بهتر از یک مشاور ارزش افزوده ناشی از اختصاص زمان را درک نمی‌کند. به شکلی طنزآمیز، کارآفرین‌ها مشاورین را استخدام می‌کنند چرا که زمان کافی ندارند تا در یک زمینه خاص تخصص کافی پیدا کنند. در واقع کارآفرین‌ها زمان مشاورینشان را می‌خرند تا زمان خودشان را ذخیره کنند.
کارمندان:درب اتاق من به روی همه همکارانم باز است و من همیشه وقت کافی برای هر موردی که آنها نیاز به صحبت درباه آن را داشته باشند دارم و استثنایی هم برای این مساله قائل نیستم. من به همکارانم احتیاج دارم، چون بدون آنها کسب و کاری هم وجود نخواهد داشت، اما مساله اینجاست که هر چقدر زمان بیشتری را با آنها بگذرانم، زمان کمتری در اختیار خودم خواهد بود تا به معنی واقعی کلمه بتوانم کار کنم.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۵:۰۵ ق.ظ

دیدگاه


شش + = 8