ARAZAZARBAIJAN

نه در ميدان جنگ، نه در لباس رزم؛ زن بودند و آماج موشک صهيوني!


نه در ميدان جنگ، نه در لباس رزم؛ زن بودند  و آماج موشک صهيوني!

گروه اجتماعي: در پي حملات جنايتکارانه اخير رژيم صهيونيستي، زنان و دختران بي‌سلاح و غيرنظامي که خارج از هر ميدان نبرد بودند هدف مستقيم قرار تسليحات نظامي قرار گرفتند.


در اخبار رسمي هميشه گفته‌اند جنگ مرز نمي‌شناسد. اما بعضي گلوله‌ها، دقيق‌تر از آنند که بي‌هدف شليک شده باشند. موشک‌هايي که سقف خانه‌اي را نشانه مي‌گيرند، ديواري را که پشت آن، زني ايستاده، زني با دست‌هاي مشغول به زندگي.
در تازه‌ترين حملات جنايتکارانه رژيم صهيونيستي، زنان ايراني به شهادت رسيدند. نه در خاک دشمن، نه در صحنه نبرد. در خانه‌هايشان، در شهرشان، در سرزمين مادري‌شان در دل روزمره‌هايي که زندگي را زيباتر مي‌کرد: زني که نقاشي مي‌کشيد، زني که ورزش مي‌کرد، زني که روايت مي‌کرد، زني که فقط مادر بود. آنها هيچ‌کدام يونيفورم نظامي نداشتند. اما انگار براي اين دشمن جهاني و سفاک، کافي‌ست زني نفس بکشد تا برايش تهديد تلقي شود.
در جهاني که هنوز بعضي چشم‌ها خودخواسته کورند و بعضي تريبون‌ها از حقيقت مي‌ترسند، بايد با صداي بلند فرياد زد: رژيم صهيونيستي، يک ساختار منحوس است؛ رژيمي که از آغاز با خون و آوارگي کودکان و زنان بي‌پناه خود را زنده نگه داشته و موجوديت خود را تثبيت مي‌کند. دشمني که از مردان و ارتش‌ها نهراسيده، اما از نگاهي مادرانه از صداي گريه نوزاد از نقاشي کودکانه‌اي روي ديوار خانه، واهمه دارد. اين رژيم، نه‌فقط اشغالگر که انسان‌ستيز است؛ جناياتش چنان عريض و بي‌شرمانه‌اند که حتي واژه »جنگ« هم براي توصيفش کم است. اين‌جا ديگر جنگ نيست، قتل عام است؛ جنايتي حساب‌شده عليه هر آن‌کس که فقط زندگي مي‌کند.
ما فراموش نکرده‌ايم زناني را که روزي با قامت استوار، روبه‌روي دشمن ايستادند. زناني که نه در شعار که در عمل تاريخ را نوشتند. فرنگيس حيدرپور، دختري از کرمانشاه، که با دستاني بي اسلحه و تبر پدر، در دل کوهستان، به مصاف تانک دشمن رفت يا امينه وهاب‌زاده، پرستاري که صداي ناله مجروحان را به سکوت ترس ترجيح داد و حتي سنگر را به بيمارستان، ترجيح نداد؛ که خود بيمارستانِ زخم‌خورده‌ها شد. آن‌ها جنگ را انتخاب کردند، چون وطن، بي‌پناه نماند؛ چون اگر نمي‌ايستادند، سرزمين مي‌افتاد.
و امروز، چه تلخ است ديدن زناني که مي‌افتند، پيش از آن‌که حتي فرصت ايستادن پيدا کنند. زناني که نه ميدان جنگ داشتند، نه سلاح، نه حتي يک هشدار. زناني که فقط «زندگي» را انتخاب کرده بودند.
سال‌هاست از پشت تريبون‌هاي رسمي بلندگوهاي ديپلماتيک و حتي حساب‌هاي جعلي در شبکه‌هاي مجازي، ادعا مي‌کنند: »ما با غيرنظاميان کاري نداريم« اما هر هم‌وطني که به شهادت مي‌رسد گواه آن است که اين جنگ فرقي نمي‌گذارد مگر ميان کسي که قدرت دفاع دارد و کسي که فقط زندگي مي‌کرد.
زناني که شهيد شدند، نشانه‌اند. نشانه‌اي از آن‌که وقتي دروغ به اندازه کافي تکرار شود، واقعيت بايد بلندتر فرياد بزند و چه فريادي بلندتر از خون زني که هيچ‌گاه به سنگر نرفته، اما نامش در ليست شهداي جنگي ثبت شده است!
به گزارش آراز آذربايجان به نقل از مهر،و شايد به همين دليل است که بايد نام‌شان را، تصويرشان را، قصه ناتمام‌شان را روايت کرد تا در حافظه عمومي، نه به عنوان قرباني که به‌عنوان سندي از حقيقت باقي بمانند. از حديث فخاري و دخترش، مريم مينايي که مادر نوزاد چند ماهه بود تا منصوره عليخاني که نقاش و هنرمند بود، از نجمه (زهرا) شمس، معصومه شهرياري، نيلوفر قلعه‌وند، پرنيا عباسي، مهرنوش حاجي سلطاني تا فرشته باقري خبرنگاري که روايت نويس حقيقت بود و مرضيه عسگري پزشک کودکان و مادر.


برچسب ها:

تاریخ: 1404/03/27 08:19 ق.ظ | دفعات بازدید: 1660 | چاپ


مطالب مشابه dot
آخرین اخبار dot
مشاهده مشخصات مجوز در سامانه جامع رسانه‌های کشور