ARAZAZARBAIJAN

مدارس آينده فروشي مي‌کنند


مدارس آينده فروشي مي‌کنند

مظاهر گودرزي

گروه اجتماعي: يک مشاور مدرسه گفت: »خودکشي شديدترين نوع خشونت عليه خود است و نشان‌دهنده نااميدي عميق از نجات، اصلاح و دريافت کمک است، همين امروز تعداد زيادي از دانش‌آموزان مستعد خودکشي هستند. اگر مدرسه سيستم مشاوره‌اي قوي داشته باشد شايد بتواند نشانه‌ها را شناسايي و از فاجعه جلوگيري کند.«


فصل شروع مدارس همه را غافل‌گير کرد، چند پرونده زد و خورد ميان دانش‌آموز و معلم، يکي دو مورد مرگ دانش‌آموز در مدرسه که معلوم نيست به‌خاطر تنبيه بوده يا نه، و يک خودکشي؛ حالا کارنامه‌ي مهر ماه مدارس سياه است، انگار اصل بر خشونت بوده و کار آموزشي و تربيتي مدرسه‌ها اولويت خود را از دست داده‌اند. پيش‌بيني چنين شروعي براي سال تحصيلي سخت بود اما اگر همين روند ادامه پيدا کند پيش‌بيني آخر سال کاملاً قابل حدس است، طوري‌که يک کارشناس آموزش و مشاوره مدرسه مي‌گويد: »همين امروز تعداد زيادي از دانش‌آموزان مستعد خودکشي هستند.«
محمد داوري خشونت عريان شده در مدرسه‌ها را به نوک کوه يخ تشبيه مي‌کند، او معتقد است مدرسه فقط يکي از جاهايي هست که خشونت شکل گرفته از جامعه در آن امکان ظهور و بروز پيدا مي‌کند؛ با اين وچود داوري بيان مي‌کند که: »ما آموزش و پرورش خوبي نداريم، اما مي‌توانيم مدرسه خوبي داشته باشيم.«
متن کامل گفت‌وگو در ادامه آمده است.
خودکشي شديدترين نوع خشونت عليه خود است
*گمان مي‌کرديم در شروع سال تحصيلي با مسائلي مانند کمبود کلاس درس و معلم مواجه شويم، اما چيزي که در اين يک ماه از مدارس جلب توجه کرد، خشونت، تنبيه بدني، مرگ دانش‌آموز و در يک مورد هم خودکشي بود، چرا؟
فضاي کلي جامعه تحت تأثير شرايط فرهنگي، اقتصادي و سياسي پر از آسيب‌هاي اجتماعي است، اين فضا خشونت را به شکل‌هاي مختلف بروز مي‌دهد؛ مدرسه يکي از جاهايي است که اين خشونت مثل نوک کوه يخ خودش را نشان مي‌دهد طوري‌که علاوه بر خشونت‌هاي آشکار مثل ضرب و شتم چه از سوي معلم يا دانش‌آموزان، با خشونت‌هاي پنهان و نرم مثل خشونت کلامي و تحقير مواجه هستيم.
* اما مي‌شود اين خشونت را در محيط مدرسه کاهش داد، اين‌طور نيست؟
بله، مدارس بايد محيطي باشند که خشونت در آن‌ها کاهش يابد و رفتارهاي ناهنجار کمتر ديده شود. مأموريت اصلي نظام آموزشي، اصلاح ناهنجاري‌ها، حمايت از سلامت رواني ذهني اجتماعي و جسمي دانش‌آموزان و تقويت مهارت‌هاي زندگي آن‌هاست.
*ولي حداقل در ويترين اين‌طور نيست و ما شاهد بروز خشونت هستيم، چرا؟
براي اين‌که نظام آموزشي ما آموزش‌محور و کنکورزده است و با علوم تربيتي و روان‌شناختي کودکان و نوجوانان فاصله زيادي دارد. هرچند در شعار از سلامت و مهارت‌هاي زندگي صحبت مي‌شود اما در عمل اين اهداف اولويت ندارند.
*اما توجه نکردن به اولويت‌ها دارد خسارت‌هاي جبران ناپذيري وارد مي‌کند، مانند ماجراي خودکشي دانش‌آموزي در شيراز، درباره اين پرونده چه نظري داريد؟
خودکشي شديدترين نوع خشونت عليه خود است و نشان‌دهنده نااميدي عميق از نجات، اصلاح و دريافت کمک است؛ طوري‌که فرد خودکشي را يک راه نجات تلقي مي‌کند، تحقيقات نشان مي‌دهد خودکشي ناگهاني نيست و نشانه‌هايي از قبل وجود دارد، اگر مدرسه سيستم مشاوره‌اي قوي داشت شايد مي‌توانست اين نشانه‌ها را شناسايي و از فاجعه جلوگيري کند. البته روي اين مورد مشخص که شما پرسيديد بايد مطالعه جداگانه انجام داد تا دلايل روشن شود، اما به‌طور کلي همين امروز تعداد زيادي از دانش‌آموزان مستعد خودکشي هستند.
*ريشه اين آسيب براي دانش‌آموزان چيست؟
ريشه اين مشکل چندجانبه است. خانواده، جامعه، شرايط اقتصادي، سياسي و فرهنگي در شکل‌گيري اين امکان در ذهن دانش‌آموز نقش دارند، خانواده‌ها اغلب توان تشخيص نشانه‌هاي هشداردهنده را ندارند، نشانه‌ها ممکن است ديده يا شنيده نشوند يا جدي گرفته نشوند، اما مدرسه مکان اصلي براي پيشگيري و کمک است.
*با وجود همه اين ريشه‌ها که شما شمرديد، يک دانش‌آموز ده دوازده ساله در چه موقعيتي قرار مي‌گيرد که احساس مي‌کند راهي جز خودکشي براي نجات ندارد، کمي چنين تفکري براي اين سن سال زود نيست؟
نسل جديد به دليل شبکه‌هاي اجتماعي و ارتباطات، خيلي زود به مفاهيم زندگي مثل اقتصاد و امنيت شغلي دست پيدا مي‌کنند. اين بلوغ زودرس هم فرصت است و هم تهديد. وقتي يک دانش‌آموز 10 يا 12 ساله به اين مفاهيم فکر مي‌کند اما شرايط زندگي‌اش مهيا نيست، تضاد بين ذهنيت و عينيت ايجاد مي‌شود. اين مفاهيم بايد بعد از متوسطه اول مطرح شوند، چون توان رواني بچه‌ها هنوز آماده نيست. همچنين، والدين دهه 60 و 70 بچه‌ها را درگير مفاهيم سخت‌افزاري مثل رفاه و پول مي‌کنند. انتظارات بالا مي‌رود، اما جامعه چشم‌انداز روشني براي تحقق آن‌ها ندارد، که باعث نااميدي و حتي تمايل به مهاجرت مي‌شود.
*درهمين چند دقيقه که با هم صحبت کرديم شما چندبار گفتيد که مدرسه محل تشخيص آسيب‌هايي هست که دانش‌آموز را تهديد مي‌کند، اما ما شاهديم که اين اتفاق نمي‌افتد، براي تحقق اين مأموريت، نظام آموزشي به چه تغييراتي نياز دارد؟
در گام اول نياز به تغيير رويکرد در آموزش و پرورش است، سياست‌گذاري‌ها بايد از پيش‌دبستاني تا پايان متوسطه بر تربيت شهروند سالم و توانمند براي زندگي فردي و اجتماعي متمرکز شود. 12 سال مدرسه براي دانش‌آموز بايد صرف پرورش مهارت‌هاي زندگي و توانمندي‌هاي اجتماعي شود، نه صرفاً آماده‌سازي براي کنکور.
گام دوم اصلاح ساختار است، ساختار متمرکز و دستورالعمل‌محورِ کنوني با ماهيت تعليم و تربيت سازگار نيست، دستورالعمل‌هاي خشک نمي‌توانند به معلم کمک کنند که با دانش‌آموز چه رفتاري داشته باشد، برعکس توانمندي‌هاي نظري و عملي و آشنايي با روانشناسي کودک و برخورداري از توانِ روانيِ تحمل يک کودک ناهنجار و آسيب ديده هست که سبب مديريت رفتارهاي ناهنجار مي‌شود. اگر يک دانش‌آموز سر صف يک ناهنجاري مي‌کند يک نشانه هست که مي‌گويد من آسيب ديده هستم و نمي‌توانم مدرسه و صف را تحمل کنم، در چنين موقعيتي فهميدن صحيح اين دانش‌آموز نياز به دانش و مهارت دارد، مهارتي که هم در گزينش معلم بايد مورد توجه قرا ر بگيرد و هم در آموزش آن‌ها.
*اما به‌نظر مي‌رسد در گزينش‌ها موارد ديگري اهميت دارد، اين‌طور نيست؟
بله، در گزينش معلمان به ويژگي‌هاي آموزشي، مديريتي و کلاس‌داري او مي‌پردازند، اما صلاحيت شخصيتي معلم کمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد؛ در گزينش معلمان آنقدر که تلاش دارند از معلم بپرسند نماز جمعه چند رکعت است يا مثلاً مچ‌گيري کنند که روزه مي‌گيرد يا نه، روي ‌سلامت رواني و اجتماعي يک معلم جدي نيستند و اهميت نمي‌دهند، گزينش معلمان بايد بر صلاحيت‌هاي شخصيتي، حرفه‌اي و مديريتي متمرکز باشد، نه صرفاً مسائل عقيدتي و سياسي. معلم بايد ويژگي‌هاي شخصيتي مناسب، دانش کافي و مهارت‌هاي عاطفي، اجتماعي و مديريتي براي ارتباط با دانش‌آموزان داشته باشد.
*چرا تغييرات لازم در رويکرد آموزش و پرورش، ساختار آموزشي مدارس و حتي گزينش معلمان انجام نمي‌شود؟
مثل سلسله مراتب مي‌ماند؛ مشکلات مدرسه ريشه در ناکارآمدي نظام آموزش و پرورش، وزارتخانه، دولت و حتي ناکارآمدي نظام حکمراني دارد، ما قوه قضائيه‌اي داريم که معاونتي دارد تحت عنوان معاونت پيشگيري، جاي اين پيشگيري مدرسه است ولي منِ مشاور هيچ ارتباطي با معاونت پيشگيري قوه قضائيه ندارم. قوه مقننه لوايحي براي دفاع از حقوق کودکان ندارد، ستاد مبارزه با مواد مخدر هم در پيشگيري از آسيب‌ها در مدارس کاري جز نصب بنر و سخنراني انجام نمي‌دهند، همه مسئول هستند و کودکان قرباني شرايطي هستند که جامعه، خانواده و نظام آموزشي براي‌شان ايجاد کرده است.
*ما درباره ساختارهاي غلط موجود صحبت کرديم، از نبود رويکرد مناسب در اهداف مدارس تا گزينش‌هاي غلط و البته شرايط اقتصادي و سياسي و اجتماعي کشور که سهم زيادي در ظهور و بروز اين خشونت‌ها در مدرسه دارند گفتيم، حالا با وجود اين‌که زيرساخت‌ها فراهم نيست آيا اولياي مدرسه مي‌توانند با همين شرايط موجود رفتار ملايم‌تري نسبت به دانش‌آموزان داشته باشند؟
به گزارش آرازآذربايجان به نقل از خبرآنلاين،بله، مي‌توان با انتقال تجربيات بين همکاران، رفتار بهتري با دانش‌آموزان داشت. من ميان دانش‌آموزان دختر و پسر مطالعه‌اي انجام دادم، در آن‌جا به اين نتيجه رسيديم که ما آموزش و پرورش خوبي نداريم، اما مي‌توانيم مدرسه خوبي داشته باشيم. يعني امکان ايجاد مدارسي وجود دارد که حال بچه‌ها را خوب کند، آن‌ها را توانمند سازد و شوق آمدن به مدرسه را در آن‌ها ايجاد کند. در چنين مدرسه‌اي مدير نبايد فقط به دنبال قبولي در تيزهوشان يا کنکور باشد.
او بايد به روان‌شناسي تربيتي، رشد و يادگيري توجه کند. اگر مدير، معلم يا معاون دنياي کودکي و نوجواني را نشناسد، دانش‌آموزان آسيب‌ديده را آسيب‌ديده‌تر تحويل مي‌دهد. معلمان بايد مهارت‌هاي لازم براي ارتباط با دانش‌آموزان را کسب کنند. ضمن اينکه برخي مدارس به آينده‌فروشي مشغول‌اند و روح و روان بچه‌ها را بازيچه قرار مي‌دهند. مدرسه بايد يک مرکز مسئوليت انساني و اخلاقي باشد و به پرورش نسل آينده کمک کند.


برچسب ها:

تاریخ: 1404/08/11 02:04 ب.ظ | دفعات بازدید: 1777 | چاپ


مطالب مشابه dot
آخرین اخبار dot
مشاهده مشخصات مجوز در سامانه جامع رسانه‌های کشور