مظاهر گودرزي
گروه اجتماعي: يک کارشناس گفت: دولتهاي مختلف با حکمراني غير اصولي درخصوص آب، شرايط اضطرار و بحران براي مردم ايجاد کردهاند. وقتي مردم حس ميکنند آب منطقهشان بدون توجه به وضعيتشان منتقل ميشود، بهطور عرفي حس بيعدالتي پيدا ميکنند،
: بعد از ايام نوروز يک استان دو روز بيشتر تعطيل شد، يزديها شنبه و يکشنبه اين هفته هم تعطيل بودند، اينبار خبري از سرما و کمبود گاز و آلودگي هوا نيست، بلکه آب قطع بود. همان ايام نوروز خط لوله انتقال آب از اصفهان به يزد دچار حادثه شد، بعدتر معلوم شد خرابکاري بوده است، يعني عدهاي دست به کار شدند تا مانع از رسيدن آب از اصفهان به يزد شوند، آنها پيامشان را رساندند، نميخواهيم آب از استان ما به استان همجوار برسد، البته غافل از اينکه خودشان هم از استان مجاور آب گرفتهاند، با اين وجود همان پيشبينيهاي قبلي محقق شد، ايدههاي انتقال آب در وضعيتي که ساير راهکارها کنار گذاشته ميشود تنش اجتماعي به بار ميآورد.
علي ارواحي، کارشناس آب و محيط زيست، وضعيت فعلي را حاصل حکمراني و سياستگذاري آب ميداند، او معتقد است حکمراني آب در کشور مصداق سياست وصلهپينهاي است، آب را از يک حوضه به حوضه ديگر انتقال ميدهند بدون اينکه پيوستهاي اجتماعي و اقتصادي آن را درنظر بگيرند، اتفاقي که آنقدر تکرار شده تا اين انتقالها رنگ و بوي منافع شخصي و گروهي به خود بگيرد.متن کامل اين گفتوگو را در ادامه بخوانيد.
استقرار صنايع آببَر در فلات مرکزي ايران
*چه عواملي باعث شده امروز حوضه آبخيز زايندهرود به چنين شرايط بحراني برسد؟
به نظرم چهار دسته تصميم يا سياستگذاري نادرست باعث شده وضعيت زايندهرود به اين نقطه بحراني برسد. اولين رشته تصميم به دهه 1340 بازميگردد، در آن دوره شاهد استقرار صنايع آببَر در فلات مرکزي کشور، و بهطور خاص در استان اصفهان بوديم. صنايعي نظير ذوبآهن و بعدها فولاد مبارکه به منطقه وارد شدند و اين روند تداوم يافت تا جايي که امروز نزديک به يکهفتم صنايع کشور در استان اصفهان مستقر شدهاند.
*اينکه گفته ميشود سهم مصرف آب صنايع بسيار کم است، درست است؟
از يک منظر درست است؛ ممکن است گفته شود صنايع تنها 5 يا 6 درصد از حقابه حوضه را مصرف ميکنند، اما اين تصوير کاملي از واقعيت نيست. استقرار صنايع بزرگ در يک منطقه، جذابيت اقتصادي و فرصتهاي اشتغال را افزايش ميدهد. اين موضوع به مهاجرت گسترده به آن منطقه منجر ميشود. وقتي جمعيت افزايش مييابد، تقاضا براي آب شرب، اشتغال و منابع معيشتي نيز بالا ميرود. علاوه بر مهاجرتهاي ناشي از رونق اقتصادي، جنگ تحميلي نيز موج مهاجرتهايي از استانهايي مثل خوزستان به اصفهان را در پي داشت، که فشار بر منابع محدود منطقه را دوچندان کرد.
تبديل زمينهاي ديم به کشت آبي در دولت محمود احمدينژاد
*دومين دسته از تصميمات نادرست که به آن اشاره کرديد، چيست؟
دومين عامل، توسعه کشاورزي نامتوازن و ناپايدار در منطقه است. در دولت نهم و دهم، متأسفانه در بالادست زايندهرود زمينهاي ديم تبديل به زمينهاي کشت آبي شدند. محصولات بسيار پرمصرف جايگزين الگوهاي کشت قبلي شدند؛ در حالي که در گذشته چنين کشتهايي در آن منطقه رايج نبود.
سومين رشته تصميم، بحث انتقال آب به استانهاي مجاور است. در دولت آقاي خاتمي انتقال آب به يزد اتفاق افتاد، و در دورههاي بعد انتقال آب به کاشان را داشتيم. اين انتقالها بدون در نظر گرفتن ظرفيت واقعي حوضه زايندهرود و اثرات محيطزيستي آن انجام شد و فشار بيشتري به منابع آب وارد کرد.
عامل چهارم به توزيع نامتناسب و ناعادلانه فرصتهاي توسعهاي در سطح فلات مرکزي برميگردد. وقتي در يک نقطه خاص مانند اصفهان تمرکز ايجاد ميکنيد و مناطق ديگر را از توسعه بازميداريد، علاوه بر مهاجرت، ناهمترازي در تخصيص منابع و زيرساختها به وجود ميآيد. در نهايت، زايندهرود بهعنوان يک منبع محدود، تحت فشار ترکيبي اين تصميمها قرار گرفته است.
در حال اجراي يک سياست »وصل پينهاي« هستيم
*به وضعيت امروز برگرديم، در خصوص ماجراي اخير انتقال آب از اصفهان به يزد، شما چه نظري داريد؟
استان اصفهان بهطور فزايندهاي نيازمند آب شده و انتقال آب به يزد تنها بر شدت اين بحران ميافزايد. در حقيقت، اين انتقال نشاندهنده يک ماجراي پيچيده است که باعث شده مشکلات آبي به مناطقي مانند يزد و حتي ديگر مناطق مانند خوزستان گسترش يابد. حوضه آبريز فلات مرکزي يکي از مهمترين حوضههاي آبي کشور است که زايندهرود جزئي از آن محسوب ميشود. بيش از ??88 درصد از اين حوضه در استان اصفهان قرار دارد.
بنابراين، بارگذاريهاي غير اصولي در اين استان باعث افزايش تقاضا براي آب شده است. همچنين، بايد به اين نکته اشاره کرد که زيرحوضه زايندهرود تماماً در دو استان اصفهان و چهارمحال و بختياري قرار دارد و استان يزد بهطور طبيعي بخشي از اين زيرحوضه نيست.
واقعيت اين است که اين پروژههاي انتقال آب تنها وضعيت را پيچيدهتر خواهند کرد. انتقال آب از کارون به زايندهرود در حال حاضر مشکلات زيادي را براي حوضه کارون ايجاد کرده است و طرحهاي جديد مانند بن بروجن که آب را از زايندهرود به کارون منتقل ميکند، تنها به بحرانهاي موجود دامن ميزنند. در حقيقت، ما در حال اجراي يک سياست «وصل پينهاي» هستيم که بهجاي حل مشکل، آن را به نقاط ديگر منتقل ميکند. اين رويکرد نهتنها مشکلات آبي را حل نميکند بلکه بهمرور زمان شدت بحرانها را بيشتر خواهد کرد.
دولتهاي مختلف با حکمراني غير اصولي درخصوص آب، شرايط اضطرار و بحران براي مردم ايجاد کردهاند
*آيا در آينده شاهد تنشهاي بيشتري در اين زمينه خواهيم بود؟
با توجه به وضعيت کنوني و برنامههاي انتقال آب که در دست اجراست، شاهد تنشها و مشکلات بيشتري در آينده خواهيم بود. اين تنشها نهتنها در استانهاي مختلف، بلکه در سطح کشور هم تأثيرات منفي بهجا خواهد گذاشت. در حقيقت، اين بحرانها بهطور مستقيم به سياستهاي مديريتي نادرست و توسعههاي غير اصولي مربوط ميشود که بايد هرچه زودتر بازنگري شوند. نوعي از حکمراني آب را شاهد هستيم که بيشتر مبتني بر انتقال و تزريق آب از يک حوضه به حوضه ديگر است، بدون توجه کافي به ظرفيتهاي بومي، پيامدهاي محيطزيستي، اقتصادي و اجتماعي آن. در ادبيات بينالمللي هم انتقال آب بينحوضهاي به دلايلي متعدد توصيه نميشود. اين انتقالها آثار سوء زيستمحيطي، اقتصادي و اجتماعي در حوضه مبدأ دارند.
سردرگمي آشکار در حکمراني آب
*پس اعتراض به چنين وضعيتي طبيعي است؟
ببينيد، مردم حق دارند. دولتهاي مختلف با حکمراني غير اصولي درخصوص آب، شرايط اضطرار و بحران براي مردم ايجاد کردهاند. وقتي مردم حس ميکنند آب منطقهشان بدون توجه به وضعيتشان منتقل ميشود، بهطور عرفي حس بيعدالتي پيدا ميکنند، حتي اگر آن انتقال مطابق با چارچوب قانوني انجام شده باشد. البته تاکيد ميکنم که مطالبهگري بايد در مسيرهاي سازنده صورت بگيرد، ولي از اساس، ريشه اين نارضايتيها در سياستگذاريها است. يکي از تناقضهاي حکمراني آبي را مثال بزنم؛ استانهايي مانند يزد يا ساير استانهاي فلات مرکزي که با کمآبي دست و پنجه نرم ميکنند، ميزبان صنايعي شدهاند که مصرف آب بالايي دارند. اين يعني ما نه تنها الگوي ناپايدار اصفهان را تکرار ميکنيم، بلکه آن را به ديگر استانها هم صادر کردهايم. اگر قرار است صنعتي مستقر شود، بايد از نوع آباندوز باشد و در نزديکي منابع آبي پايدار، مثل درياها، ايجاد شود.
به گزارش آراز آذربايجان به نقل از خبرآنلاين،در استانهايي مثل يزد، اصفهان و خوزستان، همچنان شاهد کشتهاي پرمصرف مثل برنج هستيم. در بالادست زايندهرود باغاتي داريم که به شدت آببر هستند. بعد مدام انتقال آب را راهحل نشان ميدهيم.
اين رويه باعث شده ما مدام سرزمينمان را وصلهپينه کنيم. يکجا زايندهرود آب کم ميآورد، از کارون به آن آب ميدهيم. بعد از زايندهرود به يزد و کاشان آب ميرود. سپس دوباره از زايندهرود به سمت کارون انتقال صورت ميگيرد. بعد هم از خليج فارس، اين زنجيره يعني يک سردرگمي آشکار در حکمراني آب. به نظر ميرسد تصميمگيريها بر اساس منافع شخصي، گروهي يا حتي سليقهاي اتخاذ ميشوند نه مبتني بر عقلانيت محيطزيستي. بايد از همينجا نقطه سر خط بگذاريم و مسير حکمراني آبي را عوض کنيم، ادامه مسير فعلي فقط تشديد بحرانها و تعميق نارضايتيها را در پي دارد.Arazazarbaijan.ejtemai@gmail.com