احمد فرتاش
گروه تحليل: محسن رفيقدوست در يک مصاحبه تصويري درباره نقش خودش در ترور چهرههايي مثل ارتشبد غلامعلي اويسي، فريدون فرخزاد، شاپور بختيار و ... توضيحاتي داده است که بايد در زمره عجايب تاريخ سياسي معاصر ايران ثبت شود. (دفتر آقاي رفيقدوست در توضيح دليل شگفتي گفته ايشان به تازگي جراحي مغز انجام داده).
آقاي رفيقدوست از سال 1361 تا 1367 وزير سپاه پاسداران بود و از سال 1368 تا 1378 هم رئيس بنياد مستضعفان و جانبازان. غلامعلي اويسي در بهمن 1362 در پاريس به همراه برادرش ترور شد. با شليک گلوله به سر. کساني که او و برادرش را ترور کردند، اعضاي گروه لبناني جهاد اسلامي به رهبري عماد مغنيه بودند که خودش 24 سال بعد، يعني در بهمن ماه 1386، در انفجاري در دمشق ترور شد و معلوم هم نشد چه کسي او را ترور کرده. حزبالله لبنان، اسرائيل را عامل ترور مغنيه دانست اما اسرائيل اين ادعا را تکذيب کرد و همسر مغنيه هم دولت سوريه را عامل ترور شوهرش معرفي کرد. ارتشبد اويسي متهم بود به دست داشتن در کشتن معترضين در تظاهرات 15 خرداد 1342 در تهران و نيز در واقعه 17 شهريور 1357. او در اين دو مقطع زماني، فرماندار نظامي تهران بود. بنابراين اگر ترور او مصداق اجراي عدالت قلمداد شود، معلوم نيست چرا برادر او هم در سال 1362 در پاريس ترور شده است. به هر حال اگر از ترور تيمسار اويسي بگذريم، بختيار و فريدون فرخزاد به ترتيب در مرداد 1370 و مرداد 1371 ترور شدند. وقتي که اين دو نفر ترور شدند، محسن رفيقدوست رئيس بنياد مستضعفان و جانبازان بود. يعني حتي اگر ترور تيمسار اويسي را جزو وظايف مرتبط با سمت و مقام رفيقدوست در سالهاي 1361 تا 1367 بدانيم، بعيد به نظر ميرسد ترور بختيار و فرخزاد به وظايف رئيس بنياد مستضعفان مربوط بوده باشد. اما نکته مهمتر، نفس افشاي اين اطلاعات است. رفيقدوست در مصاحبهاش در واقع مهر تاييد زده است بر اتهاماتي که بيش از سه چهار دهه است که مخالفان متوجه جمهوري اسلامي کردهاند. تاکيد وي بر نقش محورياش در وقوع اين وقايع نيز قاعدتا برايش مسئوليت حقوقي در بر دارد.
اما اگر از اين جنبه شخصي ماجرا بگذريم، معلوم نيست هدف او از افشاي اين اطلاعات و يا تاييد اين اتهامات چيست. چنين حرفهايي را اگر يک روزنامهنگار يا فعال سياسي مطرح کرده بود، بعيد بود بتواند آزادانه و با خيال راحت مشغول کار و زندگياش باشد. اما آقاي رفيقدوست ظاهرا به دليل خدماتش، خيالش راحت است که ميتواند افشاگري کند! يا شايد هم شخصا به اين نتيجه رسيده است که چون بيش از سه دهه از ترور بختيار و فرخزاد گذشته است، اطلاعات پروند? ترور آنها ديگر مشمول قيد "محرمانه" نيست.
چنين کاري را دولتهاي غربي معمولا بعد از پنج دهه يا بيشتر انجام ميدهند. اما در آنجا هم دولت (به معناي کل قواي حکمراني) بر اساس سازوکاري قانوني و مشخص، يا بر اساس صلاحديد ناشي از عقل جمعي حکمرانان، اطلاعات يک پرونده سياسي يا امنيتي محرمانه را در دسترس محققان و پژوهشگران و روزنامهنگاران و ... ميگذارد. اگرچه گذشت زمان از حساسيت موضوع ميکاهد، ولي نهادهايي مشخص تصميم ميگيرند که مثلا فلان پرونده مهم از محرمانگي خارج شود. از نهادهاي اطلاعاتي گرفته تا وزارت مربوطه و شخص رئيسجمهور يا نخستوزير.
مثلا جزئيات پرونده آلن تورينگ (رياضيدان انگليسي، که او را پدر علوم کامپيوتر و هوش مصنوعي ميدانند) در شکستن قفل رمز پيامهاي ارتش نازي در جريان جنگ جهاني دوم، به دليل اهميت نظامي و سياسي و ابعاد اخلاقياش، تا مدتها بر اکثر مورخان هم پوشيده بود تا اينکه در اوايل ده? 1990 دولت بريتانيا اجازه داد پرونده عجيب و جذاب عملکرد هوشمندانه تورينگ در جنگ جهاني دوم، منتشر شود. در جريان جنگ جهاني دوم، فقط چرچيل و دو وزير دولت وي و احتمالا يکي دو مقام ديگر، از کار تورينگ و تيم تحت نظر او مطلع بودند. طبق برآورد مورخان، نبوغ تورينگ موجب شد تعداد کشتههاي جنگ جهاني دوم، حدود 14 ميليون نفر کاهش يابد؛ اما آنها صرفا در پي شکست ارتش هيتلر بودند و در بسياري از موارد با اينکه ميدانستند زيردرياييهاي آلمان قرار است فلان کشتي بريتانيا يا آمريکا را هدف بگيرند و غرق کنند، اطلاعي به آن کشتيها نميدادند و صرفا کشته شدن سرنشينان نظامي يا عمدتا مسافران عادي آن کشتيها را تماشا ميکردند. پرونده تورينگ به لحاظ اخلاقي جاي محل بحث و بررسي فيلسوفان اخلاق تواند بود ولي به هر حال او نقش بسيار مهمي در کم شدن شر هيتلر و نازيسم از سر دنيا و پايان زودتر جنگ جهاني دوم داشت. ماجراي آلن تورينگ را ميتوانيد در فيلم تماشايي "بازي تقليد" (2014) به کارگرداني مورتن تيلدام ببينيد.
از اصل سخن دور نشويم. نکته اين بود که افشاگري محسن رفيقدوست آيا حساب و کتاب اطلاعتي-امنيتي-سياسي دارد يا اينکه چون در کشور ما کارها به شکل هيأتي اجرا ميشود و هر کسي يک گوش? کار را ميگيرد تا کار زمين نماند و پيش برود، آقاي رفيقدوست هم شخصا به اين نتيجه رسيده است که بد نيست اسرار را رسما بريزم روي داريه! اين حرفها را اگر منشه امير - مفسر سياسي راديو اسرائيل – زده بود، کسي تعجبي نميکرد ولي شنيدنشان از زبان وزير سپاه پاسداران در در ده? 1360 و رئيس بنياد مستعضفعان در دهه دوم انقلاب، واقعا عجيب بود. به گزارش آراز آذربايجان به نقل از عصر ايران،به هر حال زندگي در ايران عجب و اعجاب کم ندارد. و اصلا آدمي وقتي که شگفتي ميکند، جهان برايش جاي جذابتري ميشود! شايد آقاي رفيقدوست هم در ميانه اين همه مشکل اقتصادي، خواسته است مردم را کمي به شگفتي و وادي حيرت بکشاند تا کسالت روزمرگي و اندوه مشکلات را لختي فراموش کنند!